داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

یک داستان غم انگیز و دو مینی پست بی ربط....

 

 

پست اول:در این دنیا داستان ها غم انگیزی وجود دارد که گاها اشک ادم را در می اورند یکی از این داستان های غم انگیز داستانی هست به اسم "کالری!"....مثلا همانطور که مستحضرید بادمجان یکی از الطاف خفیه  و مظلوم الهی است! مظلوم از ان جهت که خدمات زیادی به بشریت و بخصوص اشپزی شرقی انجام داده ولی متاسفانه نام او نه تنها در هیچ کتابی ذکر نشده بلکه ان را نه جزءمیوه ها که جزئی از سبزیجات می شناسند و این  منصفانه نیست که میوه خوشمزه و باشخصیتی! مثل بادمجان اینقدر خوار و خفیف می شود ....همه این تجلیل ها و ستایش ها برای این است که بنده به هر غذایی که در ان بادمجان باشد به نوعی ارادت دارم ولی متاسفانه وقتی می خواهی یک بشقاب برنج با خورشت بادمجان بخوری به جدول تغذیه ان که نگاه می کنی می بینی که باید دوساعت بدوی تا بتوانی کالری وارده از ان خوراک بادمجان را مصرف کنی! و این برای من اصلا قابل درک نیست که چرا این غذاها اینقدر باید کالری داشته باشند! قرار نیست که ما توی این دو سه روز عمر کوتاه فقط اب کرفس نوشیده و به هویج گاز بزنیم !؟....کاریش نمیشه کرد اغلب خواستنی ها داستان داره!...

پست دوم:داستان زندگی یک مرد میانسال را در سایت بی بی سی خواندم که جالب بود....یک مرد چهل و پنج ساله که خودش می گوید دچار بحران میانسالی شده و می خواسته یک تغییر اساسی در زندگیش ایجاد کند ناگهان شغلش را رها می کند و به دانشگده مامایی می رود و در سن پنجاه سالگی ماما شده و بعد هم در یک بیمارستان مشغول کار می شود......از اتفاق مامای خیلی موفقی هم می شود و خودش می گوید نوزاد زنان زیادی را به دنیا اورده و در بین اینها فقط هفت زن نخواسته اند که فرزندشان را پیش یک مامای مرد به دنیا بیاورند....البته بنده هیچ علاقه ای به شغل شریف مامایی ندارم! ولی حرف این است ای کاش ما هم در جامعه ای زندگی می کردیم که اگر اشتباهی در انتخاب شغل داشتیم و یا خواستیم نصف دیگر عمرمان را در یک فضای دیگری بگذرانیم به همین راحتی می توانستیم.....ولی در جوامع جهان سوم هم از نظر اقتصادی و هم از نظرجمود بودن قوانین و سنت ها تصحیح کردن یک اشتباه کاری سخت و طاقت فرسا و بعضا غیر ممکن است و ادمها مجبورند در همان انتخاب اول حداکثر احتیاط را به خرج بدهند....

پست سوم:یک مدرک محکم برای وبلاگ نویسی!....فیلم مستندی را دیدم که پزشکان در مورد الزایمر پژوهش می کردند انها دو نفر را انتخاب کردند  به اولی گفتند خاطرات خودت را بنویس او هم در دو سطر نوشت که" پدرم  قصاب بود و مادرم خانه دار سه دختر بودیم و چهار پسر و در سن 20 سالگی ازدواج کردم و الان چهار بچه دارم"....فقط همین!.....ولی نفر دوم خاطراتش را در ده خط نوشت یعنی اینکه مثلا" من در صبح یک روز افتابی و خنک پاییزی در حالیکه زمین از برگهای رنگا رنگ پوشیده شده بود به دنیا امدم و ........" یعنی اینکه نفر دوم سعی کرده بود که یک متن بنویسد.....پژوهشها نشان داد که احتمال مبتلا شدن به الزایمر و زوال عقل در شخص اول سه برابر شخص دوم است! و این نتیجه ای است که حتی خود پژوهشگران را هم شگفت زده کرد این که" نوشتن" چه تاثیر شگفت انگیزی بر مغز می گذارد...

نظرات 7 + ارسال نظر
سونا شنبه 29 مهر 1396 ساعت 19:32

ممنون از لطفتون
مثلا مدل kraljic
میگن واقعا کاربرد داره و بیشتر شرکتها دارن ازش استفاده میکنند
واقعا اینطوریه؟ به نظرتون قابل اجراس تو ایران؟

من با این مدل آشنا نیستم شاید هنوز اینجا کاربردش رایج نشده چون چیزی در موردش نشنیدم ....

سونا شنبه 29 مهر 1396 ساعت 15:35

سلام اقا مهرداد
پایان نامه و تعقیب و گریز استاد در چه مرحله اى هست? معلومه حسابى سرتون شلوغه که چند وقته پست جدید نگذاشتین
اون پیشنهاد ناهید خانم براى خشک تر شدن بادمجان براى منم جالب بود یه بار یه خانم روستایى گفت بادمجون رو تو افتاب که میذاره تلخیش میره البته منظورش بادمجوناى تلخ بود
من بادمجون رو سرخ نمى کنم پوست میگیرم و قاچ میکنم نمک دونه درشت مى پاشم و با اسپرى یا قلمو روش روغن میزنم و میذارمش توى فر ١٨٠ درجه سانتیگراد حدود ٤٠ دقیقه بمونه
مادرم بادمجون رو کباب میکنه که البته فر همون کار رو ظریف تر و کاملتر انجام میده اگه ماهیتابه ى رژیمى داشته باشین اون هم براى سرخ کردن بادمجون خوبه ولى وقت گیره کمى کف تابه رو چرب میکنید و قاچهاى بادمجون نمک زده میچینید وقتى درب تابه کیپ میشه یه چیزى بین سرخ کردن و بخارپز اتفاق میفته

در ضمن من امسال یه ارشد مدیریت فود بیزینس شروع کردم میتونم براى مباحث مدیریتى ازتون در مورد رفرنس سوال کنم؟

درود به سونا خانم
طبعا شما که یک سرآشپز حرفه ای هستید غذاها از جمله بادمجان را به حرفه ای ترین روش تهیه می کنید....
در مورد پایان نامه بنده هنوز در ابتدای راهم و در مورد مطالب مدیریتی هر کاری که از دستم بربیاد در خدمتم منتها مشکل این جاست که من کار را عملی انجام داده ام از دنیای تئوری نیامده ام چیزی که به نظرم دو دنیای متفاوت است.....

Nahid دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 13:36 http://rooznegareman.blogsky.com

با سلام خدمت آقامهرداد خوش قلم.
درمورد پست اول: ازنظر تغذیه ای بادمجان در دسته سبزیجات طبقه بندی می شود و اگر خانمها در پخت این سیفی خوشمزه ایییینهمه روغن مصرف نمی کردند و اندکی وقت صرف می کردند و مثل مادربزرگهایمان آنرا در آفتاب خشک می کردند تا نیاز به روغن کمتری برای پخت داشته باشد و یا به سبک مدرن آنرا در سینی فر درحالیکه کمی روغن با قلم مو رویش زده اند و زیر شعله گریل کباب کنند و بعد بپزند. اونوقت انرژی برای هر بادمجان 100 گرمی به 50 کالری میرسد.
درمورد پست دوم: جالبه و با نظر شما درمورد کشورهای جهان سوم کاااااملاً موافقم.
اما درمورد پست سوم یاد یک خاطره افتادم. 10سال پیش به دلایلی با شوهرم به مرکز مشاوره میرفتیم. مشاور جلسه اول از ما خواست به عنوان تکلیف شب! درمورد خودمون بنویسیم و من یک دفتر40برگ درمورد خودم نوشتم اونم با چه نثری. عین یک رمان و شوهرمم 10صفحه نوشته بودن.

درود به ناهید خانم
شما عملا برای پخت بادمجان چند رسپی خوب و کارآمد گفتید که جای تشکر داره
خواندن و نوشتن خوبه....آنقدر که می شود قضاوتمان در مورد ادمها را بر اساس کتاب های که می خوانند و سطرهایی که می نویسند استوار ساخت....

سمانه دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 13:18

من عاشق نوشتنم اتفاقات خنده داری که برام افتاده رو می نوسم و گاهی استوری میزارم. گاهی هم دفتر خاطرات.همسرمم تشویقم میکنه
اخه بادمجونم شد غذا!من که بعد از نیم ساعت دلم ضعف میره.کلم بروکلی و جوانه گندم جدیدا وارد برنامه غذایی کردم بسیار خاصیت داره امتحان کنید
.بروکلی ده دقیقه آب پز بشه
استوری:یه برنامه در اینستاگرام که فقط ۲۴ساعت در معرض دید فالورا هست و خودبخود حذف میشه قابلیت نظر هم داره .

اتفاقات خنده دارتان را عمومی بنویسید تا ما هم شاد شویم! قرار نیست فقط ما بنویسیم و شما بخندید!......
اتفاقا من با کلم بروکلی کاملا موافقم ولی در مورد بادمجان با شما اختلاف نظر دارم!
باور کنید استوری در اینستا را شنیده بودم ولی نمی دونستم چیه که خوشبختانه روشنگری کردید!

عطیه دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 11:10

خداروشکر جریان تلخ این بود؛ خودمو آماده کرده بودم برای ناراحتی.
با ذهنتون صحبت کنید و بهش دستور بدید چاق نشه. از یه داروخونه چی شنیدم ک میگفت الان دکترین سعی میکنن ک رو ذهن افراد چاق کار کنن، چراکه تاثیرش بیشتره. حتی با نیروی ذهن میتونید اندامتون رو مجبور کنید سوخت و ساز رو سریعتر کنه چاق نشید.
آقای پست دوم انگیزه داشته منم یه رشته اینقد جذاب سراغ داشتم حتما کارمو ول میکردمو میچسبیدم بهش.
ب نظر من هر چقدرم سخت کار بکشی از ذهن، همونقدم جواب میده . باید از ذهن کار کشید

البته من فقط دو سه کیلو اضافه وزن دارم ولی نمی خوام بیشتر بشه با ذهنم هم وارد مذاکره شده ام ولی متاسفانه حاضر به همکاری نیست
در مورد پست دوم من هم فک می کنم انگیزه و جذابیت شغلی هم خیلی موثر بوده

مرمری دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 01:47

واقعا یعنی کسی هستش که از بادمجان خوشش نیادبه قول پسرم زندگیه......چه آقای با اعتماد به نفسی که دراون سن تونست شغلشو عوض کنه ، اونم مامااااایی،،،،، فکر میکنم منم مثل اولی بنویسم ....،،،، از الانم خیلی اسمها یادم نمیمونه ، باز چن سال پیشا قبل تبلت وگوشی جدول حل میکردم، الان دیگه جدولم حل نمیکنم

همون جدول یا سودوکو خیلی موثره سرگرمی خوبی هم هست حتی می گویند ده دقیقه مطالعه در روز هم برای پیشگیری از الزایمر بسیار موثره البته من پزشک نیستم ولی فاکتور ارث را هم نباید فراموش کرد.....

خواننده یکشنبه 23 مهر 1396 ساعت 14:10

کتابی است به نام افسانه کالری ها و سایتی به نام مدرسه فیتنس، تجربه آقای اصلانیان در رابطه با کاهش وزن و بی اثری کالری در چاقی و لاغری.
پیشنهاد می کنم مطالعه کنید و خودتونو از شر گرسنگی و کالری شماری نجات بدید.
نترسید من خودم به شخصه امتحان کردم و بینهایت راضیم.

بسیار عالی. ...
ممنون از معرفی کتاب و سایت حتما پیگیری می کنم....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.