داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

سبزی.....

 

 

ما اینجا بسته های سبزی خوردن می فروشیم که تمیز شده و ضد عفونی شده است انها را یک جوان تقریبا بیست و چهار پنج ساله می اورد  از او نان هم می خریم نان های خانگی که در روستایی به اسم "کمشچه" که در روستایی نزدیک شهرکه به همین نام است پخته می شود و اینجا معروف است ما این سبزی ها را هر بسته 2500 می خریم و 3000 می فروشیم و البته به شرط مرجوعی  یعنی اگر سبزی ها مانده و پلاسیده شود ان را می برد و جای ان تازه می گذارد.....دیشب امده بود و سبزی اورده بود و می گفت سبزی گران شده یعنی از این به بعد باید 2800 تومان بخرید من هم گفتم اگر گران شده پس نمی خواهیم او هم کمی ایستاد و یکی دوباری اصرار کرد که ما هم قبول نکردیم به او گفتیم اگر 2800 بخریم انوقت باید 3300 بفروشیم و فاصله اش با قیمت سبزی فروشی ها زیاد می شود و فروش نمی رود او هم رفت ....بالاخره ما هم کاسبیم و به این سادگی ها زیر بار افزایش قیمت نمی رویم بعد از مدتی برگشت در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود و گفت: به خدا گرون شده من گرون نکردم امروز موتورم را پر از سبزی کرده ام و توی این سرما از ظهر تا حالا هر کجا رفته ام به خاطر همین 300 تومان از من نخریدند و گفتند گران است از سرما یخ زدم یکبار هم با موتور زمین خوردم حالا همه این سبزی ها را باید  تا محله مان برگردانم تا فردا هم کلی از انها پلاسیده شده و از بین می رود.....

ان شب پدرم هم پیشم بود رو به من کرد و گفت : ازش بخر بالاخره مردم به گرانی عادت دارند و می خرند ....حرف پدرم مثل پتکی به سرم کوبیده شد  به او گفتم مثل امار همیشگی  بیار و داخل یخچال بگذار بعد که رفت پدرم گفت این ادمها را رد نکن چند بسته سبزی برای این فروشگاه چیزی نیست ولی او زندگیش را از این راه می گذراند ..من هم توی سیستم قیمت را به 3300 تومان افزایش دادم اخر شب که فروشگاه تعطیل شد رفتم سراغ یخچال که یک بسته سبزی برای خانه بردارم که دیدم سبزی داخل یخچال نیست و همه انها فروش رفته....

نظرات 16 + ارسال نظر
ماه بانو دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت 10:21 http://mahbanno.blogfa.com

الان دیگه همه چی گرون شده
ماهم محصولات رو گرون کردیم چون مواد اولیه اش گرون شده
مشتریای ما هم از ما میخرن میبرن گرونتر میفروشن کسی هم اعتراضی نداره

خیلی خوبه که قبول کردین اون جوان مشخصه نیاز به پول داشته دلم سوخت ...

همان طور که گفتی متاسفانه گرانی برای مردم عادی شده و کسی واکنشی نشون نمیده....

حبابها یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 17:28 http://smsnew.blog.ir/

آفرین به پدر شما

ممنون

سارا شنبه 20 آذر 1395 ساعت 10:59

مردم ما اعتراض رو فراموش نکردن
و یادشونه تاوان اعتراض رو بدجور داداه اند و آزموده را ازمودن خطاست

کاملا موافقم!

نفس سین چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 23:27 http://ladygloryy.mihanblog.com/

سلام آقا مهرداد
به دلایلی که شاید تو وب جدیدم بنویسم مدتی نبودم
خوشحالم هستین و مینویسین

الهی
راس میگن پدرتون
درست نیست من شما رو نصیحت کنم فقط پیشنهاد میدم
اینجور آدما رو اصلا رد نکنین
اینجور آدما برا یه تومن دو هزرا خیلی سختی میکشن چون عزت نفسشون اجازه نمیده دست جلو کسی دراز کنن
مطمئن باشین وقتی هوای بندۀ خدا رو داشته باشین خدا جوری براتون جبران میکنه که خودتون تعجب کنین...

اگرم براتون نفعی نداره گاهی راه دوری نمیره فقط برای ثوابش اینکارو بکنین...
موفق باشین

درود به دوست قدیمی
احوال شما؟
ما از نصیحت و توصیه دوستان خوبی مثل شما بی نیاز نیستیم.....
حرف شما کاملا درسته....
ممنون از لطفت...

مدادرنگى چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 19:56

چقد باباتُ دوست دارم

درود به مدادرنگی....
ممنون از لطفت....

دختری با اسانس احساس چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 02:48

این پستتون خیلی خوب بود حس خوب اینکه روزی اون جووون رو خدا داده ولی از طرفی حس بدی که هیچکس دیگه به گرونی اعتراضی نداره من به شخصه وقتی میرم خرید اگه قیمت جنس فرق کرده باشه سوالی نمیپرسم خریدم رو میکنم یا اگه نیازی نداشته باشم قید خریدنش رو میزنم

همانطور که گفتی مردم یه خیلی چیزهای بد عادت کرده اند گرانی سوء مدیریت اختلاس.

مهسا سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 19:24

خدا خیرتون بده...

ممنون....

یک نفر دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 15:55

سلام و عرض ادب و آرزوی قبولی طاعات
درود بر پدرتان.حتما " سپاس مرا بابت معرفت و مرام مردانه شان به ایشان ابلاغ
نمائید.چرا که مرد نامیده شدن عبارتیست سوای مردانه بودن و مردانگی کردن.
تفاوت دیدگاه های هر نسل با نسل های بعدی در همین اقدام های به ظاهر کوچک
در زندگی خودش را نشان می دهد.امید آن دارم که کردارتان هماره بزرگ منشی
پدر بزرگوارتان را برای همه یادآور باشد.تنشان سلامت و دلشان گرم.
راستی، روزی را خدا می دهد.چه خوب که اگر می توانیم،ما واسطه ی او باشیم.
با احترام
در پناه خدای مهربان

درود به شما و ممنون از نوشته پرمهر و زیباتون....

نبکا(پرواز) دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 15:16 http://www.shahr-ashoob.blogsky.com

حرف پدر و رحم به یه انسان دیگر از نوع نسبتا ضعیف به لحاظ مادی حداقل جایزه ی ظاهریش همینه.چه پست شیرینی بود.ممنون

ممنون از لطف شما...

jigul دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 13:01

کیف کررررررردم ......لایک

لایک متقابل به شما....
ممنون....

مانیا دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 01:01

سلام
به به حظ کردم از این نوشتتون،عااالی بود مخصوصاً قسمت اخرش اینکه هیچی نمونده بود سبزی براتون....
همیشه میگن خدا خودش روزی همه رو میده،این بنده خدا هم روزیش میرسه..
راستی داخل یکی از کانال های تلگرام برای من یه فیلم امده ک از اصفهان هست تو سال ۱۳۳۵؛ نوشته از اول خیابان طالقانی تا چهار باغ عباسی و بمدت یک دقیقه و ۳۷ثانیه ست و اینکه توسط یه امریکایی گرفته شده!برای من خیلی جالب بود با اینکه هنوز قسمت نشده اصفهان رو ببینم اما کلی هیجان داشت

درود به مانیا خانم
من هم اون فیلم را دیدم که واقعا جالب بود به فیلم نگاه کنید با اینکه در این تاریخ پدر من یک بچه چهار ساله بوده و متعلق به 64 سال پیش بوده ولی همه مردم لباس های تمییز و مرتبی داشته اند زن ها چادرهای گل دار و شاد و مردها هم کت و شلوار مرتب و تمیز خیابان ها هم به نسبت پر رونق است اگه خوب این فیلم را ببینید متوجه می شوید که به نسبت این سالها ما پیشرفتی نداشته ایم....واقعا باعث تاسفه....

nadia دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 00:20

واقعا کمک کردن واسه حال روحی خود آدم هم خوبه ،ولیییی آدم نمیدونه به چه شخصی و کجا کمک کنه تا احساس نکنه سرش کلاه میزارن

ادمهای محتاج فراوانند....اونقدر زیاد که احتیاجی به تلاش برای شناسایی انها نیست....

ساکت دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 00:11

درود بر آقا مهرداد
من نمیدونم چرا فرصت نمیکنم بیام اینجا و حرف بزنم...میخونم و میگم برمیگردم، اما وقت نمیشه
این پستتونو خوندم دلم گرفت...
برای اون آدم...برای مردمی که به گرانی عادت دارن...برای پدرهای مهربون و دلسوز ...برای خودم ...برای همه آرزوی آرامش دارم...

درود به ساکت سخنگو...
منم ارزو می کنم ارامش به دلهای مردم برگرده....چیزی که من فک می کنم در زندگی بسیاری از مردم وجود نداره....

مرمری یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 23:42

پس 3300 فروخته شد، آخه تواین فصل همیشه قیمت سبزی بالا میره

دقیقا....
من خودم حواسم نبود که در زمستون سبزی گرون میشه....

نسیم یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 23:09 http://www.manneveshtblog.blogsky.com

بابا راست گفتن.مردم به اعتراض عادت ندارن.زیربار زور می رن چون .... بگذری 81662
م.

همانطور که گفتی بگذریم.....

جیرجیرک یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 22:22

پدرتون حرف درستی زدن.ممکنه مشتری ها فقط بگن شده3300؟؟؟و بعد باز بیتفاوت پول رو میدن و میرن

درسته....مردم اعتراض را فراموش کرده اند...بعضی اوقات عادت خیلی چیز بدیه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.