داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

نگرش مهندسی....

 

مطلب جالبی دیدم در مورد مدرک تحصیلی شخصیت های مهم کابینه دولت ها در قبل و بعد از انقلاب.....قبل از انقلاب شخصیت  های اصلی کابینه ها و دولت ها  اغلب فارغ التحصیل رشته های پزشکی بودند و بعد از انقلاب اغلب وزرا و شخصیت های تاثیر گذار مهندس بودند ....مهندس بازرگان و مهندس موسوی و احمدی نژاد که روسای سه دولت بعد از انقلاب بودند هر سه مهندس بودند و کابینه اقای هاشمی هم اکثریت با مهندسین بود ....این دید مهندسی یک نگرش مدیریتی خاصی را حاکم کرده من به عنوان کسی که هم در یک رشته فنی تحصیل کرده و هم علوم انسانی این دو دید متفاوت را نسبتا درک می کنم اگر کسی بخواهد با نگرش فنی به مسائل نگاه کند نهایتا جزیی نگر خواهد شد مثل کسی که می خواهد به مسافرتی برود نگرش فنی این خواهد بود که شما وسیله سفرت چه خواهد بود و چگونه می تواند شما را به مقصد برساند مسیرحرکت کدام است ....ولی نگرش کلان و غیر فنی این است:"مقصد شما کجاست؟" و این راه و ان وسیله نقلیه شما را به کجا می رساند ؟"این اخری از همه جزییات دیگر مهم تر است.....

نفوذ مهندسین در بعد از انقلاب حتی به حوزه هایی که غیر قابل نفوذ به نظر می رسد هم کشیده شد برخی فارغ التحصیلان علوم فنی مهندسی در حشر و نشر با برخی مراجع و روحانیون ومطالعه متون دینی نقش قدرتمندی در شکل گیری روشنفکری مذهبی و نوگرایی دینی داشتند افرادی مثل مهندس بازرگان مهندس سحابی......حتی این دید مهندسی در گفتمان بعد از انقلاب هم نقش موثری داشت مثلا واژه هایی مثل "مهندسی فرهنگی" مهندسی انتخابات" نهضت سخت افزاری" نهضت نرم افزاری" ...معانی این واژه ها منظور نظر من نیست بلکه نکته قابل توجه استفاده از واژه های فنی برای توصیف مفاهیمی است  که ذاتا متعلق به علوم انسانی است! و این نشان می دهد این واژه ها توسط تصمیم گیرانی ابداع شده که یا خودشان مهندس بوده اند و یا مشاورین مهندس داشته اند که خطوط اصلی را برایشان ترسیم کرده اند.....این نگرش مهندسی در بسیاری از تصمیم گیری ها مشهود است مثلا در دولت اقای هاشمی سدهای زیادی ساخته شد تا انجاییکه در مقطعی ایران یکی از کشورهایی بود که  بیشترین تعداد سد را بر روی رودخانه های خود ساخت ولی نه تنها این سدها نتوانست کمکی به کم ابی کشور کند که بعضا بلای جان محیط زیست شد و این سدها باعث خشک شدن بسیاری از تالابها و همچنین دریاچه ارومیه شد در دولت احمدی نژاد ایشان با منحل کردن سازمان برنامه و بودجه که متخصصین اقتصاد و مدیریت در انجا بودند عملا صدها میلیارد دلار از ثروت کشور در زمانی که نفت بیش از یکصد دلار فروخته می شد و از تحریم های امروز هم خبری نبود از دست رفت فرصت طلایی که احتمالا هیچ وقت تکرار نشود حتی در اموزش عالی هم این نگرش مهندسی مشهود است گفته می شود ایران به نسبت جمعیت بالاترین تعداد فارغ التحصیلان فنی مهندسی را در جهان داراست و این برای یک کشور جهان سومی عجیب است و البته این تعداد بی شمار مهندسین نتوانسته ایران را تبدیل به یک کشورصنعتی  کند مثال واضح صنعت خودرو سازی است که شاید سمبل صنعت در کشور ما باشد صنعت خودرو سازی حدود نیم قرن مشغول ساختن پیکان بود! و البته هنوز هم در پراید که بزرگترین قاتل ایرانیان نامیده می شود گیر کرده است و این نشان می دهد لزوما تعداد زیاد فارغ التحصیل رشته های فنی مهندسی منجر به صنعتی شدن یک کشور نمی شود......اداره یک کشور محتاج دید کلان و استراتژیک است  و این دید کلان را فقط علوم انسانی می تواند ایجاد کند و طبعا در سطحی پایین تر باید در هر موضوعی به وجه فنی ان هم پرداخته شود یک مثال جالب این که شاید تصور شما از یک وزیر دفاع یک ژنرال چهارستاره عبوس و کهنسال باشد در حالیکه وزرای دفاع 4 کشور قدرتمند اروپایی یعنی وزیران دفاع المان ایتالیا اسپانیا و فرانسه نه تنها ژنرال و نظامی نیستند که حتی مرد هم نیستند!  بلکه زنانی هستند که بعضا حتی سابقه نظامی گری هم ندارند و مدیرانی هستند که دید کلان و  استراتژیک  به مقوله امنیت ملی دارند و نیازی به این نیست که وزیر دفاع لزوما یک ژنرال و آموزش دیده نظام باشد در عوض می تواند از مشاوران نظامی به عنوان کارشناس بهره بگیرد.... 


نظرات 9 + ارسال نظر
ناشناس پنج‌شنبه 18 مرداد 1397 ساعت 03:38

من قطعا با شما موافقم که مهندسین نگاه جزئی نگر و علوم انسانیا نگاه کل نگرانه تر دارند و برای اداره کشور قطعا باید کل نگر بود, اما متاسفانه برخلاف کشور های غربی افراد نخبه ما وارد علوم انسانی نمی شوند , به یاد خاطره دانشجویی که در خارج از ایران تحصیل می کرد افتادم که می گفت سالهای اول دانشگاه دیدم با اینکه زیاد درس نمی خونم اما به راحتی شاگرد اول کلاس میشم و فکر می کردم ما ایرانیها واقعا چقدر باهوشیم اما بعد ها متوجه شدم که باهوش های خارجی ها وارد رشته های علوم انسانی می شوند در واقع من در کلاس رقیب جدی ای نداشته ام که شاگرد اول می شده ام, حالا به نظر من با این همه مشکلات اساسی که از بیخ و بن داریم تنها یک یا افراد بسیار نخبه می تونند به اوضاع سروسامان بدهند که افراد نخبه ماهم یا پزشک و مهندس هستند که جزئی نگرند یا علوم انسانی هایمان که فاقد ویژگی نخبه گری اند, البته بگذ ریم از این مهندسین های امروزی ما که در یکی دو دهه اخیر فله ای وارد عرصه شده اند

دقیقا!
در کشورهای غربی معمولا خانواده های ثروتمند و متنفذ فرزندانشان را به دانشکده های اقتصاد و مدیریت می فرستند

خواننده دوشنبه 8 مرداد 1397 ساعت 17:11

بعنی شما فکر می کنید احمدی نژاد (یه خبری از تز دکتراش دارید؟) و یه قبیله شلوغ از سیویل و نظامی صاحب پست ، کنکور دادند و درس خوندند و تز نوشتند و سر جلسه دفاعشون هم اگه ازشون سوال میشد بلد بودند جواب بدن؟؟
برای راننده سابق و استاندار بعدی و عضو هیات مدیره بانک و محکوم به پرداخت جریمه و عام قبلی و سید بعدی یه طبقه از دانشکده رنگ شد تا فوق گرفت. عمه من بیشتر سواد داره والا، بدون مدرسه رفتن.

اقای احمدی نژاد آدم فوق العاده باهوشیه!
فکر باید روشن و درست باشه هوش و تحصیلات گرچه مهمه ولی در رده های بعدی هست...

بهروز دوشنبه 8 مرداد 1397 ساعت 11:38

سلام
در پاسخ به عطیه

اتفاقا وضع با تغییر مدیریت عوض خواهد شد! اینطور نیست که چون کارمندان و بدنه اداری همین هستن، وضع تغییر نمیکنه
مثال واضح اون وضع آلمان جمهوری وایمار و آلمان نازی (که مهرداد خان مثالش رو زدن)
کارمندان و افراد بدنه جامعه همونا بودن. اما در عرض 2 سال کشور از این ور به اونور شد!

درود به شما

عطیه شنبه 6 مرداد 1397 ساعت 08:52

متاسفانه ما در بکار بردن الفاظ خوش رنگ و لعاب استادیم. تئوری هارو خوب بلدیم، امان از میدان عمل. حتی نمیتونن معنی نهضت نرم افزاری و مهندسی انتخابات رو ب زبان ساده بیان کنن. از همین تریبون به جناب بهروز و خانم مریم اعلام میکنم اگر ریاضی دانها هم بیان سر کار، وضع همینه، چون اونا هم علم و احاطه ب موضوع ندارن، فقط لغات رو حفظن. اتفاقا دنیا باید روی مدار علوم انسانی بگرده که مهمترین عنصر خلقت که انسان هست رو درست تعلیم بده و از بیخ و بن اون رو پرورش بده، تا بقیه مشکلات ب خودی خود حل بشه. شما بیا با 2*2تا 4تای ریاضی بگو این درسته و اون باید انجام بشه، در نهایت افراد هستن که باید از قوانین ریاضی پیروی کنن و جامعه خودشون رو بسازن. وقتی افراد خاطی و سرکش باشن، فرق نمیکنه چه مدیری روی کار باشه، قوانین تبعیت نخواهد شد.
بحث سنگین شد

دقیقا
مشکل اصلی فساد گسترده و بسته بودن ذهن مدیران است همانطور که در یکی از کامنت ها گفتم گاهی تحصیلات ربطی به روشن بودن و یا تاریک بودن ذهن افراد نداره به عنوان مثال بسیاری از سران المان نازی از دانشمندان و نخبگان بزرگ بودند ....من صرفا تفاوت دیدگاهها در مدیریت که اتفاقا بسیار هم مهم است و بسیاری از مشکلات امروز ما بی توجهی به علوم انسانی است گفتم مگر نه واقعیت این است که ریشه مشکلات فعلی مسایل بزرگتری است.....

سونا پنج‌شنبه 4 مرداد 1397 ساعت 12:47

منظورم آدماى عادى مثل خودمون نیست
مردم عادى لااقل از سد کنکور آزاد و سراسرى و چار تا امتحان تو دانشگاه گذشتن و هیچ نقشى هم تو اوضاع فعلى مملکت و حتى بدبختى و استیصال خودشون هم ندارن
منظورم اونایى هستن که با مدارک فیک و جعلى و بدون تخصص به اسم و عنوان دکتر و مهندس اون بالا مالا ها نشستن و به دهن همه افسار زدن

گاها مدرک تحصیلی تاثیری در روشن بودن افراد ندارد احمدی نزاد دکتری مهندسی عمران از دانشگاه علم و صنعت دارد....

سونا چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت 18:57

با کمال احترام نسبت به شما کاملا مخالفم
ازین مهندس و دکترا خدا میدونه چند تاش فیکه
فعلا که فقط گند چند تاش درومده

البته ایران در زمینه منابع انسانی بسیار قوی هست منتها سیستم توانایی استفاده از این سرمایه عظیم را نداره نتیجه اینکه بسیاری از جوانان تحصیل کرده یا مهاجرت کرده اند یا در صف مهاجرتند....

ایریس چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت 14:30

اقا مهرداد اجازه بدید که کلا با مطلبی که نوشتید مخالفت کنم.در مدیریت کشور عزیزمون تنها چیزی که مشهوده عدم وجود علم و عقل و منطق در تصمیم گیریهای مدیران و مسئولان هستش. یعنی نه منطق ریاضی و مهندسی و نه استدلال علوم انسانی رو در برامد و نتیجه کارها میشه دید، وگرنه حتی اگه کمی علم و منطق در مدیریت وجود داشت شاهد فروپاشی و چنین ویرانی إز هر نظر (اقتصادی،کشاورزی،علمی،اموزشی ،اخلاقی و...)در کشور دوست داشتنیمون نمیشدیم. و این مشخصه یک نظام و ایدئولوژی پوپولیستی هستش. حتی یک فرد آگاه و تحصیلکرده وارد سیستم نشدو یا نتونست که ادامه بده.

من با شما اختلاف نظر چندانی ندارم!
بحث من اصولا بحث متفاوتی بود که ارتباطی به اوضاع جاری نداشت و همانطور که در کامنت های قبل گفتم دلیل اوضاع کنونی بسیار پیچیده‌تر از این حرفهاست....

بهروز چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت 10:32 http://rouzegarema.blog.ir/

فعلا که قدرت دست حقوق دان های علوم انسانی! هست و اثراتش رو هم داریم میبینیم که چه مدیریت درخشانی دارند!

موافق نیستم!
قطعا قدرت اصلی و تصمیم گیران اصلی به دست فارغ‌التحصیلان علوم انسانی مثل مدیریت و اقتصاد نیست
البته همانطور که در کامنت قبل توضیح دادم ریشه مشکلات فعلی بسیار پیچیده تر از این حرفهاست من فقط تفاوت دیدگاهها را توضیح دادم ....

مریم سه‌شنبه 2 مرداد 1397 ساعت 23:52

چقدر جالب!
چند وقت پیش استاد آمارمون دقیقا نظر عکس شما رو توى کلاس عنوان کردن و گفتن اگه مملکت به این روز افتاده،همش بخاطر اینه که فارغ التحصیلاى علوم انسانى سکانش رو بدست گرفتن و اگر اداره ى مملکت رو به ریاضى دان ها بسپارن قطعا اوضاع بهتر میشه!راستش ما اطلاعات شما رو نداشتیم که بتونیم از خودمون دفاع کنیم و حتى باور کردیم

البته این که مملکت به این روز افتاده ربطی به فارغ‌التحصیلان ریاضی یا انسانی نداره بلکه مشکلات کلانی وجود داره که فراتر از این حرفهاست ولی واقعیت اینه که علوم انسانی دیدی کلان و استراتژیک ایجاد می کند و نهایتا در تصمیم گیری های کلان باید از این دید استفاده کرد....یادم هست مطلبی خواندم در این مورد که تمام قدرت آلمان نازی را یک اقتصاد دان ایجاد کرد یعنی او با برنامه‌ریزی در مدتی کمتر از ده سال یک کشور ویران شده و شکست خورده در جنگ را به قدرتمندترین کشور جهان تبدیل کرد...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.