داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

استخدام....

 

 

چند روز پیش مادر و دختری را دیدم که  همانطور که خرید می کردند هر دو مرتب به من نگاه می کردند فهمیدم با من کاری دارند ....بعد که به صندوق رفتند و کالاهای خودشان را حساب کردند دختر پیش من امد و محجوبانه گفت شما اینجا نیرو نمی خواهید؟....نگاهی به او انداختم از نظر ظاهری خوب  و محجوب می امد از او پرسیدم چند سالتان است و تحصیلاتتان چیست ؟او هم گفت22 ساله هستم و جدیدا لیسانس مهندسی پتروشیمی گرفته ام ......ما نیرو نمی خواستیم ولی یکی از همکاران که دانشجوی است  بعد از ظهرها نیمه وقت سر کار می اید و قبلا گفته بود که شاید بعد از عید بخاطر طرحی که دارد دیگر نتواند بیاید من هم با خودم گفتم بهتر حالا یک نفر را استخدام کنیم که هم شب عید در شلوغی ها کمک کند و هم بعد از عید جایگزین ان همکارمان  شود.....

فردا برای مصاحبه به دفتر امد از او پرسیدم که چند خواهر و برادر دارد گفت تک فرزند است  این سوال مهم است! چون خانواده هاروی تک فرزندها حساس هستند بخصوص اگردختر باشند به او گفتم ما اینجا پشت میز نشین و صندوقدار نمی خواهیم ما کسی را می خواهیم که کار کند قفسه بچیند فنجان ها را بشوید جارو کند تی بکشد بسته بندی کند .....خلاصه با او اتمام حجت کردیم که درست است که ایشان خانم مهندس هستند ولی ما اینجا مهندس نمی خواهیم ! ما کارگر می خواهیم  هر چه گفتیم ایشان گفت که من انجام می دهم و مشکلی ندارم....

گاهی برخی فکر می کنند اگر مثلا یک نفر مهندس بود و خواست کارهای معمولی انجام دهد فاجعه است من شخصا موافق نیستم تا کی باید میوه فروش سبزی فروش نانوا و بقال ما بیسواد باشند الان به وضعیت نان نگاه کنید جای دیگری گفته ام وضعیت نان واقعا احمقانه است گندم با دردسر فراوان کشت می شود دولت سالانه میلیاردها دلار خرج خرید و انبار و نگهداری گندم می کند و اصولا مسئله گندم در حد امنیت ملی به ان بها داده می شود ولی اخر دست  به دست نانواها که می رسد بخصوص در شهرستان ها همه چیز خراب می شود دلیل ان هم این است که اغلب نانواها بی سواد هستند و از نظر سواد جزء طبقات پایین محسوب می شوند اگر نانواهای ما تحصیلکرده و اموزش دیده بودند قطعا این پروسه عظیم ارد و نان نهایتا به فاجعه ختم نمی شد اگر می خواهید منظور بنده را بهتر متوجه شوید اگر به یک کشور پیشرفته رفتید به نانوایی هاو فروشگاه های نان انها سر بزنید! و ببینید نان چه دنیای بزرگ و جالبی دارد و انها با همین اردی که اینچنین در کشور ما ضایع می شود چه نان های جالب و خوشمزه ای درست می کند......در هر حال همه باید اموزش ببینند منتها بهتر است که تحصیلات در جهت کار افراد باشد مثلا در امریکا برای تهیه همبرگر دانشگاه وجود دارد یعنی افراد وارد دانشگاه مکدونالد می شوند که بتوانند یک همبرگر فروشی را اداره کنند و در ایتالیا هم برای بستنی دانشگاه هست و لیسانس می دهند!.....

نظرات 9 + ارسال نظر
بهروز شنبه 21 بهمن 1396 ساعت 17:05

مهرداد خان . اصلا باهات موافق نیستم . این شرایط بد بازار کاره که یک دختر مهندس رو وادار به کاری میکنه که هیچ تخصص و سوادی نمیخواد . ایده الش اینه که کاری در رابطه با تحصیلاتش پیدا کنه حالا اگر اون کار با کلاس و اتوکشیده هم نبود مشکل خاصی نیست

مسئله اینه که وقتی کاری نیست و بیکاری بیداد می کنه نمیشه دست روی دست گذاشت و منتظر بود.....
من شخصا معتقدم همه باید اموزش ببینند و البته ترجیحا آموزش و تحصیلات مرتبط باشه....

بی نام دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت 16:08

یه طومار نوشتم ولی تو ارسال کامنت به مشکل بر خورد

دوباره تکرار کنید تا استفاده کنیم....

وحید دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت 11:15 http://www.lahazatam.blogfa.com

مهندس نانوا
بهتر بگبم آموزش اجباری برای هر صنف.
آموزش حلقه مفقوده مملکت

دقیقا
تحصیلات و آموزش فقط کسب مهارت نیست بلکه گاهی تعهد و کارامدی و دیدی باز و مثبت هم ایجاد می کند برای همین گرچه آموزش اگر مرتبط باشد بهتر است ولی تحصیلات غیر مرتبط هم به کارآمدی می افزاید....

سمانه یکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت 15:43

ی سری چیزا تو کله ایرونیا فرو رفته که ظاهرا هیچ وقت از بین نمیره .نمونه اش همینی که گفتین .که از لحاظ عقلی و نقلی و عرفی دیدگاه یک ایرانی شایسته نیست یک مهندس مثل ی خواربار فروشی داشته باشه .از این دست چیزا زیاد داریم مثل اینجا عمرا یک خدمتکار با ی پزشک ازدواج کنه ...یا بچه هایی که پدر و مادر دکترن زشته مثلا شغل آزاد برن...چرا؟چون ایرانیا برای خوشایند دیگران‌زندگی می کنن نه خودشون .اصلا یکی از دلایل آرایش زیاد زنان هم همینه تا تایید دبگران بگیرن اینکه خودشون چی دوست دارن مهم نبست .ملاک قضاوت دیگرانه.
نمونه اش صدرا بین دوراهی راننده جرثقیل یا راننده حمل زباله مونده .اصلا براش مهم نیست باباش عنوان دکتر یدک می کشه مامانشم خیر سرش مهندسی خونده

البته اصطلاحا نباید دچار خلط مبحث شد ازدواج یک خدمتکار و یک دکتر شاید درست نباشد و من فک می کنم و اینکه دختران ایرانی به آرایش زیاد علاقه دارند دلیل دیگری دارد.....
اقا صدرا یک پسر باهوش است که می خواهد متفاوت باشد

سونا یکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت 12:57

ازینجا راضیم همه کار میکنن ولى هیچوقت یه دونه اگهى ندیدم که نوشته باشه زن یا مرد براى فلان کار میخایم همیشه نوشته به یک نفر نیاز دارن بدون تفکیک جنسیتى
براى کار نظافت یه سال دوره میبینن براى نگهبانى دم در فروشگاهها و … یه سال
حتى قصابى هم دوره داره و خانمهایى هم هستن که قصاب نگهبان و … هستن

درسته. ....اونجا نمی پرسند زنی یا مرد؟ چند سالته؟ دین و مذهبت چیه ؟.....
ولی اینجا..........

بهروز یکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت 12:00 http://rouzegarema.blog.ir/

شاید جای این حرف اینجا نباشه

اما گفته میشه یکی از دلایلی که در ایران باستان، طبقات اجتماعی وجود داشتن، همین مسئله بوده! الان که طبقات اجتماعی نیست، معمولا افراد با استعدادتر به یک سری مشاغل هجوم میارن و مشاغل دیگه ای از افراد با استعدادکمتر انباشته میشه
در حالت طبقاتی، مثلا شما میتونستی تحصیلات عالی داشته باشی، اما راحت نمیتونی از طبقه اجتماعی خودت خارج بشی. ممکنه گفته بشه ظالمنه هست اما در عین حال استعدادها در همه مشاغل و طبقات پخش هستن

ببینید!.....شاید این حرف کمی مغرورانه باشد ولی مثلا من خودم را از نظر استعداد پایین نمی دانم!(البته قطعا نابغه نیستم ) تحصیلاتم هم فوق لیسانس است ولی با این حال بدم نمی آید که یک رستوران لوکس و یا حتی یک کارگاه تولید نان های فانتزی که محصولات نو و جدید عرضه کند داشته باشم.....در دنیای امروز در هر کاری حتی کارهای به ظاهر سطح پایین فرصت نوآوری خلاقیت و حتی کلاس اجتماعی هست بنده آدمی را می شناسم که صرفا از یک کارگاه تولید نقل چندین خانه در شمال تهران خریده است!

عطیه یکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت 08:11

توی محله ما یک نانوایی هست ک چند مدل نان میپزه و جالب اینکه همه تحصیل کرده هستن. تا جایی ک میدونم صنایع غلات و کشاورزی خوندن. نانواییشون هم همیشه شلوغه چون کیفیت خوبی دارن نونا.

خوش به حال شما!
اینجا نان سنگک از 500 به 1200 افزایش پیدا کرده ولی از نازکی مثل کاغذ میمونه

سونا شنبه 14 بهمن 1396 ساعت 22:40

درود اقا مهرداد
مشکل اینجاست که وقتى خودت هم راضى باشى کار کنى بقیه انگشت که خوبه دستشون رو تا ارنج تو چشم پدر و برادر و شوهرت میکنن که چرا اجازه میدى زنى که باهات قرابت خونى داره بره کار کنه اونم کار فیزیکى
من چند سال پیش ایران که بودم رفتم هتل چمران شیراز نمونه کار بردم و عکس
مدیر اونجا ازم ادرس خونه و شغل پدر تحصیلات خودم شغل همسرم و همه چیز رو پرسید و وقتى دید مستاصل نیستم گفت تو سرت چى میگذره
واقعا تو سر من چیز خاصى نمیگذشت من فقط دنبال کارى بودم که بهش علاقه داشتم بالاخره راضى شدن بهم تو کافى شاپ اونجا کار تهیه دسر بدن حتى کارت بهداشت گرفتم ولى اینقدر برادر و پدرم گفتن ابرومون میره اگه کسى تو رو اونجا ببینه شوهرم هم که کمى روشن فکر تر بود گفت براى کاراموزى اشکال نداره فقط کاراموزیه مگه نه؟؟!
و نکته ى دیگه اینکه سلامت محیط کار براى خانمهاست بعضى از اقایون به خودشون اجازه میدن به زن و دخترى که از روى استیصال و نیاز به کار اومده هر پیشنهادى بدن و هر برخوردى بکنن

درود به سونا خانم
متاسفانه هنوز نگاه بسته ای نسبت به کار زنان هست همه به دنبال یک کارباکلاس می گردند ولی واقعیت اینه که دیگه دوران نفت 100 دلاری گذشت ! الان ما با یک کشور تحریم شده و نفت 50 دلاری روبرو هستیم که همه باید هر کاری که می توانند انجام دهند تا زندگی بچرخه. ...
البته جای شما که فک کنم در بلاد کفر چندان بد نباشه

Mahya شنبه 14 بهمن 1396 ساعت 22:05 http://royesen.ir

مهمترین مشکلی که وجود داره اینه که ما تو دبیرستان خوب درس میخونیم که یه رشته ی خوب تو دانشگاه بخونیم و درصد کمی از ما یاد گرفتیم که باید دنبال علایقمون بریم نه چیزی که از دید مردم و جامعه خوب و عالی حساب میشه...
وقتی هم میفهمیم رشته ی اشتباهی خوندیم شجاعتشو نداریم که راهمونو تغییر بدیم.در صورتی که توی هر شغل و تخصصی اگه علاقه وجود داشته باشه شاهد این هستیم که همه چیز در کوچکترین موارد هم درحد کمال و نهایت خودش اجرا میشه.کاش یاد بگیریم شجاعت تغییر داشته باشیم که هرکس بتونه سرجای خودش باشه

دقیقا!
مثلا من در 18 سالگی وارد دانشگاه و رشته مهندسی مکانیک شدم در حالی که واقعا از اینکه که بخواهم یک پیچ را با پیچ گوشتی ببندم حالم به هم میخوره
البته توفیق اصلاح را پیدا کردم....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.