داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

عظمت در نگاه شماست.....

 

 

10 ابانماه 96 در یک هتل در تهران....

شب ناگهان از تخت پایین افتادم سابقه سقوط از تختخواب را در کارنامه ام نداشتم ولی هول داشتم از پرواز جا بمانم بلیط هواپیمایم اول صبح بود و می ترسیدم که به پرواز نرسم ....به ساعت مچی ام نگاه کردم ساعت 10 را نشان می داد در همان حالت خواب و بیدار با خودم گفتم قاعدتا نباید ساعت 10 باشد یادم امد موقع ورود به بازرسی فرودگاه وقتی می خواستم ساعتم را توی ان سبد بگذارم که بازرسی شوم ساعت از دستم افتاد و احتمالا تنظیم ان به هم خورده.....به موبایلم نگاه کردم ساعت سه و نیم صبح بود ساعت پنج صبح ساعت را کوک کرده بودم ولی یک ساعت و نیم زودتر از خواب پریدم و دیگر خوابم نبرد.....همانطور توی تخت بودم که به اطراف خیره شدم پنجره باز بود و از لای در باد می امد احتمالا همین باد خنک در بیدار شدنم بی تاثیر نبود پتو را روی خودم کشیدم پتو بوی بدی می داد خدا می داند روی این تخت و زیر این پتو تا به حال چند بچه درست شده! به این فکر که افتادم پتو را به کناری پرت کردم ترجیح می دادم سرما بخورم و ان پتو متعفن رویم نباشد یه نیم ساعتی توی رختخواب دراز کشیدم و فکر می کردم بعد برخواستم و به دستشویی رفتم لعنت به توالت فرنگی! برخی جنبه های مدرنیته و ارزشهایش برایم جذاب است ولی این یک مورد یعنی توالت فرنگی را هیچگاه درک نکردم من هم کلا قیدش را زدم دست و صورتم را شستم مقداری میوه توی یخچال بود که فراموش کرده بودم بخورم انها را برداشتم تا توی فرودگاه به جای صبحانه بخورم چون طبعا به صبحانه هتل نمی رسیدم البته یک ماده خوراکی سحر امیز هم توی یخچال و لابه لای میوه ها بود ....کشک!...چندی قبل به چشمه دیمه نزدیک شهرکرد رفتم که سفرنامه کوتاه ان را هم توی همین وبلاگ نوشته ام انجا مقداری کشک خشک خریدم از این کله قندی ها طبعا خیلی سفت و سخت بودند برای همین انها را توی اب خیس کردم و نرم شد و انوقت خوردم وای که عجب چیزی بود! به ذائقه ام نشست  از ان موقع عاشقش شدم توی هر مغازه لبنیاتی که می روم اول به دنبال کشک می گردم و مشتری ها و دوستانی هم که از ان طرف ها می روند به انها سفارش می کنم که برایم کشک بیاورند من الان می توانم ادعا کنم که در زمینه کشک به نوعی صاحب نظر هستم و می دانم کشک در کدام مناطق و کدام شهر چه طعمی می دهد البته مزه هیچ کدام مثل کشک ها همان منطقه اطراف شهرکرد نبود تازگیها شب ها به جای شام یک عدد کشک نرم شده می خورم و یک لیوان شیر و می خوابم و کاملا سیر می شوم .....خلاصه کشک را از داخل پاکت میوه ها برداشتم و خوردم و لباس هایم را پوشیدم و کوله ام را برداشته و از هتل خارج شدم....

سفر همیشه روی من تاثیر زیادی می گذارد یعنی من حتی اگر یک سفر یک روزه هم بروم می توانم چندین صفحه در مورد مشاهداتم بنویسم البته دید ادمها فرق دارد پدر و مادر بنده تقریبا دو هفته پیش تایلند رفته بودند وقتی برگشتند مادرم بشدت معترض بود و خوشش نیامده بود" کثیفند" رستوران هایشان غیر بهداشتی است" غذاهای خیابانی را توی گرما بدون پوشش می گذارند"..... و یا یک گاری هم دیده بود که مقدار متنابهی جیرجیرک کرم و سوسک سرخ شده در ان عرضه می شد که دیگر کار را یکسره کرده بود ایشان می گفت این حشرات را بعنوان تنقلات می خورند یعنی مثلا وقتی می خواهند فوتبال تماشا کنند به جای پفک چیپس و پاپ کورن جیرجیرک سرخ شده  رطیل کبابی  عقرب سوخاری و خارخاسک گریل می خورند!.....

البته همانطور که مادرم مشغول اعتراض بود پدرم ساکت و ارام کنار ایشان نشسته بود و چیزی نمی گفت و من فهمیدم که خیلی با حرفهای خانم موافق نیستند ولی مصلحت می دانند که فعلا سکوت اختیار کنند!....بعدا توصیفات پدرم را هم شنیدم ایشان می گفت یک روز از سفر ما مصادف شد با مراسم خاکسپاری پادشاه تایلند چیزی که برایم جالب بود این بود که توی بازار که می رفتی می دیدی اغلب مردم لباس سیاه پوشیده اند و بسیاری از مردم گوشه خیابان نذری می دادند به خود ما هم بعنوان نذری موز و نوشابه دادند گویی بانکوک در غم فرو رفته بود از ظواهر پیدا بود که ان مردم عاشق شاهشان بوده اند ایشان می گفت لیدر تور ما که جوانی بود که هم مسلمان بود و هم شیعه گریه می کرد و می گفت ما در این کشور اقلیت هستیم ولی شاه به احترام ما در مراسم تاسوعا و عاشورا شرکت می کرد....و یا ایشان می گفت یک جوان را دیدم که گربه اش را روی صندلی نشانده بود و او را باد می زد که خنک شود یعنی به جای اینکه خودش را باد بزند گربه اش را باد می زد....یاد پدر بزرگ خدابیامرزم افتادم تابستان ها توی ایوان خانه اش کنار سماور می نشست و با ان روحیه شاد و اکتیوی که داشت با بچه ها و نوه هایش حرف می زد و برای انها چایی می ریخت ولی اگر یک گربه از روی دیوار عبور می کرد بلافاصله یک دمپایی یا لنگه کفش بر می داشت و گربه را هدف قرار می داد!  یعنی تمام گربه های ان محله را که می دیدی مشغول لنگ زدن  و شلیدن بودند چون دست و پایشان توسط دمپایی یا لنگه کفش ناکار شده بود این تفاوت برخورد با گربه بین ان جوان تایلندی و پدر بزرگ خدابیامرزم را می شود به نوعی به تفاوت های فرهنگی بین مردمان خاورمیانه و مردمان شرق دورمرتبط دانست!....اینها را گفتم که بگویم دید ادمها فرق دارد پدر و مادرم یه جا رفته بودند و همیشه هم با هم و کنار هم بوده اند ولی پدرم چیزهایی را دیده بود که مادرم ندیده بود معجزه زندگی در دید ادمهاست خارج از دید شما و دنیا خارج از وجود و برداشت شما چیز خاصی ندارد....

من هم در ان سفر دو روزه به تهران  مطابق دید خودم این شهر را دیدم بسیار از دوستان وبلاگی در تهران زندگی می کنند و نمی خواهم با توصیفاتم انهارا خسته کنم ولی همانطور که قبلا هم گفته ام من معتقدم تهران همچنان بهترین شهر ایران برای زندگی است از وضعیت کسب و کار گرفته تا ازادی های اجتماعی بعد هم می گویند که به تهران نیایید و در شهرهای خودتان بمانید  مثلا می گویند هوای تهران الوده است جالب است بدانید مثلا هوای اصفهان الوده تراز تهران  است و یا گرد و خاک امان مردم را در خوزستان بریده  و یا می گویند در تهران ترافیک است مگر در اصفهان ترافیک نیست!؟  با این تفاوت که در تهران دهها کیلومتر خط مترو وجود دارد که رفت و امد را اسان کرده و  نقاط کلیدی شهر را متصل می کند ولی بیست و پنج سال است که خط یک مترو اصفهان در حال ساخت است! و هنوز هم تکمیل نشده اصلا به هر کسی که بگویی که ما یک خط مترو را بیست و پنج سال ساخته ایم خنده اش می گیرد شما حتی اگر مرفه هم باشی زندگی در شهرهای کوچک برای جوانان سخت شده بسیاری از جوانان شهرستانی در دانشگاه های تهران تحصیل می کنند ولی به شهر خودشان که بر می گردند عملا زندگی بخصوص برای دختران انجا سخت و غیر قابل تحمل است شش هفت سال در یک شهر بزرگ با ازادی های گسترده زندگی کرده اند و بعد از فوق لیسانس به شهرهای کوچک و سوت و کور و کم رونق خودشان برمی گردند نه کاری هست نه تفریحی نه امکاناتی و طبعا دنبال راهی هستند که یا در تهران ماندگار شوند و یا مهاجرت کنند.... توسعه نامتوازن منشا اسیب های اجتماعی گسترده مثل حاشیه نشینی مهاجرت و دردسر های دیگر است .....

نظرات 23 + ارسال نظر
سارا... چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت 15:42

سلام....

دلم واسه وبلاگتون تنگ شده بودا

و اما امان از این بحث تهران نشینی .......... تهران بودن یا نبودن ... مسله این است!

مدتیه که مهربان همسر اصرار داره برای زندگی بریم شهرستان...... میگه تهران واقعا دیگه جای زندگی نیست ... هر بار اجبارا واسه ی کاری میریم بیرون و گیر ترافیک و بی اعصابی آدمهای تهران نشین میافتیم ...... مصمم تر میشه که بریم ....... اما من دوست ندارم برم شهرستان........ چون از خانواده ی پدریم دور میشم ........ چون فکر میکنم محل تحصیل بچه ها تهران باشه بهتره ...... و چون تهران شهریه که توش به دنیا اومدم وبزرگ شدم و....... دوستش دارم ........ گرچه دیگه خیلی تحمل آدم هاش رو ندارم .......
حالا ببینیم چی میشه ........ تجربه ۲۰ ساله زندگی مشترکم میگه .....که در نهایت مهربان همسر با پنبه سرم رو خواهد برید!

درود به سارا خانم....
احوال شما؟
شاید برای یک خانواده مرفه که مشکل مالی نداشته باشه زندگی در یک شهر ارام و ساکت خوب باشه ولی برای خانواده ای که بچه های رو به پیشرفت داره بایدبیشتر تامل کرد...

مانیا چهارشنبه 17 آبان 1396 ساعت 01:51

بامدادتون بخیر
مثل همیشه چند تا از بحث های همیشه داغ رو یک پست نوشتید
من هم یک بار از تخت افتادم! هیچ وقت یادم نمیره...برای تجربه خوبه!حسی ک اون موقع داری،۱. وقتی داری سقوط میکنی و ۲. روی زمین هستی... بنظرم جالبه
اون فیلم مربوط به توالت رو ک دوستان گفتن من هم دیدم؛ جالب بود!
نوشتید ماده سحرآمیز فکر کردم مثلاً شکلات کاکائویی بوده!
در مورد تهران و شهرهای بزرگ بشدت موافقم! اما مشهد رو برای زندگی اصلاً نمیپسندم؛ چند ملیتی شده و...بگذریم شرح و تفصیل زیاد داره
شما تا الان هروقت از مسافرت رفتن گفتید ب پتو و تخت حساس بودین! از طرفی چون اهل سبک سفر کردند نمی تونید اینا رو ببرین پس یه چاره ای پیدا کنید!؛مثلاً رو تختی یک بار مصرف و پتو مسافرتی شاید جواب داد
چه رفیقم توضیح دادین کی اون موجودات چندش آور رو میخورن
دید آدمها خیلی مهمه

درود به مانیا خانم....
کامنت شما یک کامنت کامل جامع و فراگیر بود!
والا رو تختی هم برده بودم ولی چون کلا به تمییزی هتل ها سوء ظن دارم موقع خواب چندان راحت نیستم ...
سقوط از تخت هیچ حس خوبی نداشت و بدنم کمی کوفته شد کلا با سقوط و افتادن چندان میانه خوبی ندارم!

لیلی سه‌شنبه 16 آبان 1396 ساعت 18:56 http://leiligermany.blogsky.com

بحث جالبی به راه انداختین
باید دید تو ترافیک و آلودگی و با توجه به فاصله ها و مخارج زندگی تو تهران چند درصد ساکنانش می تونن از امکانات متفاوت و مفرش استفاده کنن.
شهر من تا تهران مسافت چندساعته داره و تردد به اونجا خیلی سخت نیست

نظرات و ترجیحات فرق داره....مثلا تا انجاییکه من از وبلاگ تان فهمیدم خود شما به میل و خواست خودتان زندگی در آلمان را رها کرده اید و الان در شهرستان زندگی می کنید در حالیکه افراد زیادی هستند که حاضرند زندگی در شمال تهران را رهاکنند و در آلمان زندگی کنند....

سمانه دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 19:40

یزد و بندر که زادگاهم نیست هرگز
ولی تهران
سوالتو اینجوری جواب میدم اگر قرار بودتو جاهای داغونش زندگی کنم عطاشو به لقاش می بخشم و با کله می رفتم مشهد!
اگه درآمد ادم کم باشه هرجای دنیا که باشی و امکانات از در و دیوار برات بریزه ولی وسعت نرسه استفاده کنی چه فایده!

صلوات!

سمانه دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 16:30

من هی میام کامنتا رو میخونم این اولین بار نظرات دیگران برام جالبه
بعضیا چقدر مردم سایر شهرو رو با لفاظی تحقیر کردن(خیلی کار بدی بود)
من طبق تجربیات زندگی در شهرهای مختلف میگم مشکل در نگاه ماست بعضیا همش کم وکاستی های شهرشونو می بیینم این آدما بهترین جای دنیا هم باشن یه بهانه برای گله گزاری دارن.من خودم تو شهری بودم که جز ضعیف ترین شهرای ایران بود‌نه آب درست درمون و نه هوا.و....ولی الان دلم براش تنگ میشه چون ی چیزایی داشت که هیچ جا پبدا نمیشه
درباره تهرانم بگم طبق تجربه ام تهران زمانی باحاله که شمالش باشی و پولدارررر
من زندگی تو بالاشهر و پایبن شهرشو رو تجربه کردم .فقط شمال تهران خوبه بقیه جاهاش هوا افتضاح تر ..الودگی وحشتناک .تراکم وحشت آور ‌‌امنیت بسیار پایین .اصلا قابل قیاس نبود ..زندگی تو مناطق پایینش اصلا نمی ارزه همون بهتر تو شهر خودت ی جای خوب یه خونه ویلایی داشته باشی تا تو ۴۰متر جا فقط به صرف پایتخت نشینی ذره ذره جون بدی.
یه گلایه دیگه هم طرف چند سال پیش بیشتر نیومده حس کلاسش قلمبه شده به دید تحقیر به بقیه مملکت میگه شهرستانی حالا ته و توه شجرنامه دریاری به ناکجا آباد میرسه این آدما هویت خودشونو قبول ندارن چه برسه به بقیه .رو این آدما حساب باز نکنید ایناقابل احترام ودوستی نیستن!یعنی تو زندگیم از تنها کسانی که منجزرم همین دسته هستند خودگمشدگانی متوهم کلاس

من از شما سوال می کنم الان که شما در تهران زندگی می کنید حاضرید دوباره به یزد بندرعباس و یا مشهد که تجربه زندگی در آنها را داشته اید برگردید!؟

حامی دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 13:43

اینها را گفتم که بگویم دید ادمها فرق دارد پدر و مادرم یه جا رفته بودند و همیشه هم با هم و کنار هم بوده اند ولی پدرم چیزهایی را دیده بود که مادرم ندیده بود معجزه زندگی در دید ادمهاست خارج از دید شما و دنیا خارج از وجود و برداشت شما چیز خاصی ندارد....
این قسمت فوق العاده بود

ممنون

نرخ طلاق یک به یک دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 07:07

البته نرخ طلاق در شمال تهران تقریباً یک به یک هست (یک ازدواج در مقابل یک طلاق) لذا به احتمال تقریباً صددرصد در کمتر از پنج سال از ازدواج باید حدود پانصد سکه مهریه داد (چون نرخ مهریه شمال تهران کمترین آن این قدر هست) ولی در شهرستانها نرخ طلاق حتی بیشتر از یک به پنج هست (پنج ازدواج در مقابل یک طلاق) لذا حتی در صورتیکه با احتمال بیست درصد طلاق روی دهد مهریه ای کمتر از شصت سکه پرداخت می شود (نرخ مهریه این قدر است)

بحث طلاق در شمال تهران و یا اصولا در بین قشر مرفه و تحصیل کرده جامعه بحث دیگریست....
در بین اقشار بالای جامعه چون زنان استقلال اقتصادی دارند و البته بعلت تحصیلات دانشگاهی نسبت به حقوق خودشان اگاهتر هستند طبعا حاضر نیستند از قوانین جوامع سنتی که زنان را محدودتر و مطیع تر می خواهد تن بدهند و این منشا مشکلات در خانواده های مرفه و تحصیل کرده است این بحث گسترده ایست که بماند برای پستی مفصل....

راز دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 03:06

منم یه شهرستان کوچیک زیر 500 هزار نفر رندگی میکنم
امسال تابستون رفتیم 5-6 روز خونه یکی از اقوام که شما شرق تهران زندگی میکرد موندیم
یعنی من گریم گرفت از اوج بدبختی ای که ما توی شهرستان داریم و اوج امکانات تهران
توی شیراز عمم زندگی میکنه جای خییبلی خوب شیرازم هستن اما روزا آب ندارن
خونه این فامیلمون تهران یکی حموم بود یکی ماشین لباس شویی روشن کرده بود یکی ظرف میشست اما بازم آب پر فشار بود!! بهش گفتیم گفت اینجا تهرانه کافیه یکم آب کم بشه 1/100 مردمم که اعتراض کنن کافیه!
چه آب خوشپزه و خوبی هم داشتن ! جالبه رفتیم شهر ری که اونم نزدیک تهرانه اما آب اونجا رو اصلا نمیشد خورد ور مقابسه با تهران!
آب و هواشم بهترین نقطه ایرانه چون اگه نبود که پادشاهان نمیومدن اینجا رو انتخاب کنن که
کار و ... هم که دیگه نگم
به نظرم همش دروغ میگن که نیاید تهران! تهران بد هستن و ... میخوان از این شلوغ تر نشه خودشون بتونن فقط استفاده کننن
فقط تنها مشکلش شلوغیشه که ممکنه بعضیا از این همه هیاهو ندشون بیاد وگرنه تهران کجا و حتی شیراز و اصفهان و ... کجا
آقا در کل اگه بد بود که اییبین همه آدم از پولدار گرفته تا فقیر اونجا نممیموند یعنی عقل از 5-6 ملیون نمیرسه که پاشن برن یه شهر دیگه
نکته بد دیگشم گرونیشه که بخاطر همینه که من نمیتونم برم وگرنه 1 لحظه هم شک نمیکردم

حقایق تلخی در کامنت شما بود....
جالب این جاست که اخیرا می خواهند برای جلوگیری از مهاجرت مالیات هایی بر روی برخی خدمات در شهر تهران وضع کنند یعنی به جای اینکه امکانات را در شهرهای کوچک توسعه بدهند که مردم مجبور به مهاجرت نشوند می خواهند به نوعی دور پاییتخت دیوار بکشند که البته بی فایده است....

ایریس یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 16:12

درود بر اقا مهرداد.امیدوارم سفرتون به تهران خوب بوده باشه.بحث جالبی رو عنوان کردید اینکه تهران میتونه بهترین جای زندگی در ایران باشه یا نه. همونطور که خودتون گفتید هر فرد از دید خودش و بنا به موقعیتش جواب این سوال رو میده. من به شخصه واسه لیسانس و فوق لیسانس هر کدوم در شهرهای متفاوتی درس خوندم و میتونم بگم که عاشق اون شهرها بودم مخصوصا بخاطر ارامش و سکوتی که داشتن ولی هیچوقت تهران رو دوست نداشتم بعد تموم شدن درسم بخاطر ازدواجم تهران زندگی کردم و بخاطر موقعیت شغلی همسر جان نمیتونیم شهر دیگه ای زندگی کنیم من با اینکه محل زندگیمون از محله های خوب شهره ولی تحمل این همه شلوغی و هیاهو برام سخته و ترجیح دادم که کار نکنم و فقط برای تفریح و کلاس از خونه بیرون بیام ولی با حرفهای شما کاملا موافقم که کیفیت خدمات در تهران خیلی متفاوت تر از شهرستانهاست بعنوان مثال چند سالی کلاس زبان میرفتم ولی کارایی یک ترم کلاس تهران از چند سال شهرستان بیشتر بود و همچنین خدمات دیگر و همین باعث تاسفه که چرا این إمکانات فقط در چند شهر محدود جمع شدن و ملیونا هموطن ازش محرومن

درود به آیریس خانم
احوال شما؟
ببینید همانطور که گفتم من مطابق با دید شخصی خودم قضاوت کردم در بسیاری از مناطق ایران شاید اب و هوا خوب باشه شاید ترافیک و شلوغی نباشه ولی امکانات زندگی برای یک ادم تحصیل کرده محدوده و رونق اقتصادی نیست یعنی شما نمی تونی پیشرفت کنی آزادی های اجتماعی محدوده یعنی شما به عنوان یک زن نمی تونی با هر پوششی توی خیابون بری همانطور که گفتم حتی ورزش در فضای باز هم برای زنان امکان پذیر نیست در موقعیت های دیگه مثل شهرهای بزرگی مثل اصفهان یا شیراز یا مشهد مردم در این شهرها همه مشکلات تهران را دارند یعنی آلودگی شلوغی و ترافیک هست ولی امکانات نیست رونق اقتصادی و فرصت های شغلی محدوده.....اساس قضاوت من اول رونق کسب و کار پول و امکانات است و در مرحله بعد آزادی های اجتماعی بخصوص برای زنان...

R یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 14:11

مدینه گفتی و کردی کبابم....آخ از توالت فرنگی

خدا صبرت بده!

سونا شنبه 13 آبان 1396 ساعت 18:52

یه چیز جالب در مورد خودم
من وقتى از ایران داشتم میومدم بیرون یکى از چند تا دغدغه ى فکرى انگشت شمار برام همین توالت فرنگى بود
اینقدر وسواسى بودم که ایران اگه از صبح تا شب بیرون بودم صبر میکردم تا براى قضاى حاجت برسم به خونه ى خودمون
ولى اینجا که اومدم تقریبا تمام توالت ها ى بیرون تمیز هستن
به معنى واقعى کلمه ى تمیز
به طور مثال یه فروشگاه تسکو نزدیک منزل ماست که فقط ٣ دقیقه تا خونه ى ما فاصله داره و به مشتریان کارت عضویت میده که شما با هربار خرید بر اساس مبلغ خرید امتیازى به امتیاز کارت شما اضافه میشه و هر سه چار ماه یه بار براتون کوپن (بن خرید) میاد مثلا اگر ٢٥٠٠ امتیاز داشته باشید ٢٥ یورو کوپن میاد درب منزلتون که وقتى خرید میکنید میتونید از کوپن ها استفاده کنید
و روى رسید هربار خرید نوشته که اگر برید توى سایت ما و در مورد فروشگاه نظر بدین ٢٥ امتیاز میگیرید و همینطور توى قرعه کشى براى ٢٥٠ یورو شرکت داده میشید
اوایل که من اومده بودم بسیار بیکار بودم و همه چیز واسم جالب بود حتى سایت فروشگاه تسکو
چند بارى رفتم نظر دادم جالب بود که ساعتى که در فروشگاه بودین رو میپرسیدرفتار کارمندها و حتى در مورد سرویس بهداشتى فروشگاه سوال میکرد که
ایا تمیز بوده یا نه
یه چیز بدى که در مورد دستشوییهاى ایرانى وجود داره خیس بودن کف دستشویی هست که باعث میشه جاى کفش بمونه و بیشتر کثیف بشه
در مورد شهرهاى ایران هم با نظرى که توى کامنت نوشته بودین موافقم
من توى ایران بعد از شیراز که زادگاهم هست اصفهان و تبریز مشهد رو براى زندگى به تهران ترجیح میدم ولى براى سفر همه جا عالیه

اون مطالبی که در مورد فروشگاه تسکو گفتید چون در رابطه با شغل و کارم هست برای من جالب و آموزنده بود....ممنون...

Ramin شنبه 13 آبان 1396 ساعت 18:46

روز خوش آقای مدیر


برای اولین بار لایک نکردم . چرا که با شما همفکر نیستم که تهران بهترین شهر برای سکونت است . مثلا" مترو که میفرمائید ، همه کس که نمیتواند ازان استفاده کند و خیلی چیزای دیگه .
یکبار سر فرصت در موردش بحث میکنیم .

درود به رامین خان
آقا شما که مرد با تجربه و دنیا دیده ای هستید در مورد نظرتان سکوت می کنیم انشاالله در پستی جداگانه مصداقی تر با هم صحبت می کنیم

مرمری شنبه 13 آبان 1396 ساعت 17:15

سلام به داداش مهرداد گل، منم الان تو شهر شمام ، از جلوی فروشگاههای زنجیره ای که رد میشم یاد شما میافتم، مادرتون حق داره ، اگه بجای تایلند استانبول یا یکی از شهرای ترکیه میرفت بیشتر بهش خوش میکذشت، غذاهای ترک کجا غذاهای بوگند تایلند کجا..،،،،، ولی خوبه که آدم همه جارو ببینه وتجربه کنه، واااااای هتل هر چقدر هم تمیز باشه پتو وملافش به دل نمیچسبه همیشه هر جا میرم ی ملافه وروبالشی یا یکی از تیشرتامو رو بالشی میکنم، با این زانوهایی که ماها داریم توالت ایرانی دیگه جواب نمیده، پرگویی کردم ، شرمنده ، بالاخره ی روزی فروشگاهتونو پیدا میکنم،

درود به مرمری خانم
اتفاقا پدر و مادر که به ترکیه هم رفته‌اند آنجا را بیشتر پسندیده بودند....
ممنون مرمری خانم لطف شما واقعا منو شرمنده میکنه انشاالله موقعیت جور بشه و موفق به دیداردوستان از نزدیک بشویم....

شنگول شنبه 13 آبان 1396 ساعت 15:16

اگه پول داشته باشی تهران خوبه والا جهنمه

بعنوان یک کاسب حرفه ای معتقدم بزرگترین نقطه قوت پاییتخت اینه که پول بهتر در میاد!....

ضررهای فرنگی شنبه 13 آبان 1396 ساعت 14:38 http://yon.ir/FtM9C

من نسخه انگلیسی این ویدیوی آپارات را قبلاً دیده بودم ولی لینکش را الان وقت نمی شه پیدا کنم توی این ویدیوی کوتاه توضیح می ده که توالت فرنگی از نظر بهداشتی کاملاً مضر هست و سیستم توالت سنتی ایرانی یا شرقی را توصیه می کنه تاکید می کنم که این ویدیو در واقع یک نسخه انگلیسی طولانی پنج دقیقه ای ازش دیده بوده که بطور کاملاً تصویری آناتومی انسان را تشریح می کرد و می گفت توالت شرقی استفاده کنید نه فرنگی

ویدئو بسیار جالب و آموزنده ای بود.....ممنون

توالت فرنگی هم اقسام بسیار مختلفی با قیمت های زیاد ظاهرا داره ، مثل توالت فرنگی های برقی چند هزار دلاری ژاپنی، (البته توالت های سنتی ژاپنی که مثل ایران هست) توالت های شرقی هم به نظرم اقسام مختلفی دارن چون عکس های توالت های شرقی درکشورهای دیگر را که نگاه می کنم به نظرم می رسه کاسه شون خیلی بزرگتر هست یا در طول یا در عرض یا هردو ولی از روی عکس نمی شه دقیقا اندازه گرفت،
و سرانجام هم توالت های ترکیبی شرقی غربی هم هست که آنهم اگر “multicultural toilets” سرچ کنید طراحی های خیلی زیادی داره

اون توالت های ترکیبی که گفتید من هم عکسش را دیده ام ولی توفیق همراهی نداشته ام! که به نظر جالب می اومد .....
شاید بحث جذابی نباشد ولی همانطور که می دانید به دلایلی متعدد استفاده از توالت فرنگی بر توالت ایرانی ارجح است منتها مثل همه پدیده های مدرن به عادت و فرهنگ سازی احتیاج داره...

هستی شنبه 13 آبان 1396 ساعت 12:09

سلام
یه نکته ای هم هست. قبول دارید بعضی از شهرستانی ها هم دیگه خیلی ندید و بدید هستن و جذابیت های معمولی تهران رو اغراق آمیز تعریف میکنن. البته بعضی ها رو گفتم. دور از جون شما

درود به شما
ببینید!....وقتی من از شهرستان حرف می زنم منظورم اصفهان تهران شیراز و یا مشهد نیست تمام اون جاذبه هایی که شما در تهران دارید در این شهرهای بزرگ هم هست فروشگاههای بزرگ مراکز تفریحی سینما تئاتر شما اگر به اصفهان و یا حتی شیراز سفر کنید به نظر من جذابیت ها برای زندگی از تهران هم بیشتر است منظور من از شهرستان ها و ان فضایی که در پست تصویر کردم شهرهای سوت و کور و بی رونق کمتر از پانصد هزار نفر است که انجا نه کاری هست نه کارخانه ای نه کسب و کاری و نه هیچ چیز دیگر ....مثلا چرا در کردستان مردم از راه کولبری زندگی می کنند چون کاری در انجا نیست نه کارخانه ای هست نه مرکز صنعتی بزرگ و طبعا کسب و کارها هم متکی به قاچاق است به علت عدم سرمایه گذاری شهرهای کوچک روز به روز کم رونق تر می شوند و مهاجرت به شهرهای بزرگ شدت می گیرد یا در بحث ازادی های اجتماعی دوست عزیزی در یک از شهرهای جنوبی زندگی می کند ایشان می گوید در شهر ما عملا دوچرخه سواری برای زنان ممنوع است یعنی با اینکه مشکل قانونی برای دوچرخه سواری زنان وجود ندارد ولی اگر چند دختر بخواهند با هم در شهر دوچرخه سواری کنند جلوی انها گرفته می شود حتی دختران جرات نمی کنند بعضا به استخر بروند.....
اگر کمی چشمانتان را باز کنید می بینید که بحث ندید بدید بودن نیست بحث عدالتی است که وعده داده شده و مرتب هم از ان حرف می زنند ولی عملا وجود ندارد .....

عطیه شنبه 13 آبان 1396 ساعت 09:39

دادا شما نمیگی یه جماعتی هر روز میان اینجا سر میزنن و دلواپس میشن؟
در مورد توالت فرنگی، خدا نکنه محل کارت توالت فرنگی باشه برام دعا کنید
برای پدر احتمالا جذابیتهای دیگهای هم بوده
در مورد تهران کاملا موافقم باهاتون. من توی مسافرتها گاهی شده ساعت 8شب از یک شهری گذشتیم و شهر سوت و کور بوده، در حالیکه توی تهران یه وقتا شما ساعت 1صبح هم بیرون میری و جنب و جوش رو میبینی. تهران خیلی بزرگ شده البته بیشتر این جمعیت تو حاشیه شهر هستن و این ب تبع مشکلات خودش رو هم داره اما منم با همه مشکلاتش، اصلا نمیخوام برم یه جای دیگه. محدودیتهای یه سری شهرستانا واقعا آزاردهندس.

البته پدر بنده کلا پسر خوبیه در ضمن انها به بانکوک رفته بودند که معمولا از اون داستانها اونجا نیست.....
در مورد توالت فرنگی برات دعا می کنم ولی کلا این مورد هم مثل بقیه جنبه های مدرنیته باید بهش عادت کنی بعد که عادت کردی می بینی که قبلا چقدر اشتباه می کردی
بالاخره یه ایران کار میکنه تا یه تهران زندگی کنه باور کن این حرف جمله ای عامیانه و یا اغراق نبست بسیار به حقیقت نزدیکه عدالت فقط در شعارهاست چندان وجود خارجی نداره. ...
ممنون عطیه خانم

سمانه جمعه 12 آبان 1396 ساعت 23:37

خطاب به si si جان
وای چطور اصفهون دوست نداری .مهد هنر وفرهنگ و تاریخ!
من سیر نمی شدم از تاریخ و هنر این شهر.دوبار کامل رفتم دیدم ‌.جای جای این شهر ردپایی از تاریخ ووهنر هست .نگید به قرآن اینطوری !برید، بچرخید ،ببیند تجربه کنید ...لذت ببرید ...این قافله عمر عجب می گذرد

دقیقا!
مخصوصا برای شما که هنرمند و نویسنده هستید .....

سمانه جمعه 12 آبان 1396 ساعت 23:32

سلام
جای خاصی نرفتین؟
یه بنده خدایی رفته بود هتل اسپیناس پالاس تهران دستشویی واجب شده بود تعریف کرد ی مدل دستشویی های سرپایی هم تو سرویس بوده که خیل عظیمی از آقایون ازش استقبال میکردن

درود به سمانه خانم
والا ماموریت ما بیشتر در بازار بود و البته به مجتمع تجاری کوروش و فرحزاد هم سری زدیم....
دستشویی هم توی این مملکت داستان داره

سلام جمعه 12 آبان 1396 ساعت 15:26

نمی دونستم هتل های ایران و تهران لااقل بعضی اطاق هاش فقط سرویس فرنگی دارن، من فکر می کردم یا ایرانی یا هر دو سرویس ایرانی و فرنگی را باهم دارن، خیلی عجیبه که در ایران و تهران فقط فرنگی داشته باشن [من ایرانم]
شاید من طرز کار سرویس فرنگی را درست نمی دونم ولی توی سرویس فرنگی موقع تخلیه شماره 2 آب می پاشه بالا که خیلی چندش آور هست به غیر از مساله نجاست و طهارتش

البته قانون خاصی نداره برخی هتل ها هر دو مدل را دارند.....فرنگی کلا دردسره!

Nahid جمعه 12 آبان 1396 ساعت 14:22 http://rooznegareman.blogsky.com

شمام به پدر بزرگوارتون رفتینااااا.

احوال ناهید خانم؟
از برخی جهات بله ولی کلا به مادرم بیشتر کشیده ام!

Si si پنج‌شنبه 11 آبان 1396 ساعت 22:07

دانشگاه صنعتیتون خوبه.من دانشجوی اونجام.داخل شهر 3یا 4بار اومدم.دوستش ندارم.ولی داخل صنعتی الوده نیست و خوبع

اصفهان دیدنی و زیبایی زیاد داره امیدوارم در شهر گردش کنید و زیبایی های اون را کشف کنید....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.