داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

چرا نخبگان می روند؟......

 

 

درگذشت مریم میرزاخانی واکنش های زیادی را در بین مسئولین اساتید دانشگاه و مردم عادی برانگیخت که البته به حق و درست و به جاست چون او می تواند برای دختران و زنان هموطنش الهام بخش و الگو باشد.....

منتها من از دیدی دیگر می خواهم به مسئله بپردازم....میرزا خانی یک نابغه ریاضی بود که در المپیاد ریاضی شناسایی شد به دانشگاه صنعتی شریف رفت و دکتری خودش را در خارج از کشور گرفت و ارتباط کاری و علمی او  با زادگاهش تقریبا قطع بود شوهر خارجی داشت در دانشگا ههای خارجی تدریس می کرد و حتی معاون رئیس جمهور اخیرا نامه ای منتشر کرده که از او صرفا برای یک دیدار و قدردانی و نه لزوما همکاری دعوت کرده بود به ایران سفر کند که ایشان نپذیرفته بود......

ایران بالاترین رقم فرار مغزها در جهان را دارد (منبع ویکی پدیا) واقعا این سوال بزرگ هست که چرا جوانان تحصیلکرده انقدر میل به مهاجرت دارند من شخصا دلایل اقتصادی صرف را نمی پذیرم چون اگر به اطرافتان نگاهی بیندازید بسیاری از جوانانی که مهاجرت می کنند از جوانان خانواده های برخوردار هستند که انگیزه مادی در انها ضعیف است شاید بگویید در ایران امکانات پیشرفت محدود است ولی مثلا همین مرحوم میرزا خانی در رشته ریاضی فعالیت داشت رشته ای که نه ماشین الات می خواهد نه فن اوری نه ....اگر انگیزه خدمت بود قطعا اینجا هم می توانست فعالیت کند البته شاید جهانی نمی شد ولی باز هم جای فعالیت وجود داشت....

چرا میل به مهاجرت در جوانان ایرانی اینقدر قوی است؟ گاهی سوال می کنم فلسفه وجودی دانشگاههای مثل شریف چیست؟ دانشگاهی که با بودجه ای دولتی اداره می شود ولی امارها می گوید اغلب فارغ التحصیلان ان مهاجرت می کنند از دوستان و همکلاسی های دوران دبیرستان سه نفر وارد دانشگاه شریف شدند که الان هیچ کدام ایران نیستند....چه چیزی جوانان را اینچنین به مهاجرت مشتاق کرده ....وقتی به برخی امارها نگاه بیندازید علت را متوجه می شوید مثلا ببینید جایگاه کشور ما در بین کشورهای شاد کجاست  رتبه کشور ما حتی از فلسطین که یک کشور اشغال شده است هم پایین تر است فلسطین رتبه 103 و ایران رتبه 108 را دارد (منبع روزنامه دنیای اقتصاد).....فیلم اکسیدان که بر پرده سینماست که یک فیلم صرفا فانتزی است  ولی واقعیت های تلخی را می گوید ...دختری که نامزد دارد ظاهرا مشکل مادی چندانی هم ندارد قاچاقی و با دردسر مهاجرت می کند وبا ان همه فلاکت باز هم حاضر به بازگشت نمی شود و حتی تن به ازدواج اجباری می دهد و  نامزدش برای پیوستن به او سعی می کند تظاهر به تغییر مذهب و حتی همجنس گرای کند که بتواند از کشور خارج شود به نظر می رسد تفاوت انتظارات در سبک زندگی مورد نظر نسل جدید و اوضاع موجود یک عامل عمده باشد.....

البته عامل دیگری هم هست یاد حرفی از محمد علی سپانلو نویسنده معروف افتادم.....از ایشان پرسیدند فرق جوانان نسل شما با نسل امروز چیست او گفت من در دوران جوانی خانه ای داشتم بعدا قرار شد خانه ای دیگر به من بدهند (از کجا و کی یادم نیست) من هم با خودم گفتم من یک خانه دارم برای چه باید یک خانه دیگر هم داشته باشم و بهتر است ان خانه را به کسی بدهند که نیازمند است برای همین خانه مجانی را نپذیرفتم!  ایشان می گفت فرق نسل ما و نسل امروز فقدان ارمان است .....مثال واضح ان دکتر سمیعی است که گرچه مهاجرت کرده ولی خدمات زیادی به کشور خود انجام داده ولی نخبگان جوان امروز حتی برای قدردانی هم حاضر نیستند چند روزی به کشور خودشان بازگردند.....

 

نظرات 16 + ارسال نظر
گلی یکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت 15:36 http://yavashaki1.blog.ir/

در جواب دوستمون بله من حاضرم کار برای رضای خدا انجام بدم
فک کردید این افردای که به جایی رسیدن چطور رسیدن.خب خدا کمکشون کرده و تلاش خودشون .اگر کارت برای رضای خدا باشه خدا زندگیت رو سرو رو سامون میدن.بهتره معنی ایه دو و سه سوره طلاق رو بخونید
در جواب شما هم باید بگم آواز دهل شنیدن از دور خوش است.

قطعا کار باید برای رضای خدا باشد ولی فراتر از آن کارها بایددرست و اصولی باشد....

Jigsaw شنبه 14 مرداد 1396 ساعت 16:38

بله... متاسفانه تغییرات وحشتناکی در پیش هست. دانشجویانی که در گذشته در بی عدالتی سرکوب شدن، در حال به روی کار آمدن در سیستم آموزشی هستن. که بالطبع (؟!) در پی انتقام گیری و رفع عقده های دوران دانشجویی خودشون خواهند بود.
یک استادی تو ایران بهم گفت که ماها که استادهای معروف و بزرگ داشتیم این شدیم، شماها دیگه می خواهید چی بشید. البته اساتیدی هم هستن که گفتن شما باید بهتر از ما بشید.
ولی در کل وضعیت دردناکی هست.... خیلی....-
نمی دونم چرا درد و دلم باز شد اینجا.
موفق باشید.

راستش من کمی خوشبین تر هستم....
اگر بخواهی چیزی را درست درک کنی باید دیدی کلان و استراتژیک به ان داشته باشی جامعه ایران در حال زایمان است و الان ما در حال درد زایمان هستیم!....و ایران در این زمینه از همه کشورهای اسلامی جلوتر است ایران تنها کشور اسلامی است که مردم از نظر فکری از حکومت جلوترند....

Jigsaw شنبه 14 مرداد 1396 ساعت 02:57

سلام
موندن توی جایی که همه حق هم رو می خورن تا صرفا ارتقا پیدا کنن خودکشیه. متاسفانه آمار و گزارشات دروغ إز ایران بسیار بالاست و من که خودم إیرانی هستم باور نمی کنم. ببینید، دلیل پیشرفت اینا فقط داشتن امکانات و تجهیزات نیست. داشتن اخلاق حرفه ای هست. احترام متقابل و اعتماد کردن بهت. جایی که إستاد خودش رو جدا أز دانشجو نمی دونه و همه در یک رده دارن برأی رسیدن به هدف مشترک تلاش می کنن. این فرهنگه که أفراد رو جذب میکنه. توی آزمایشگاه فوق پیشترفته ی ما اینجا* اکثر بچه ها إیرانی هستن و بسیار عالی هم کار می کنن.
گاهی دلم میسوزه که این همه تلاش چرا نه برأی ایران. بعد که یاد اون همه ماجراها و کم ظرفیتی و بی لیاقتی أفراد در راس کار می افتم، می فهم چرا.

* همونجا که بادهاش معروف شده چند وقته اخیر ؛)

درود به شما
همانطور که گفتی گاهی ادمها بخاطر همون اخلاق حرفه ای و احترام ترجیح میدن جای دیگری زندگی کنند بخصوص برای زنان که بعضا به دنبال احترام و آزادی بیشتر هستند....ما فعلا در حال گذار هستیم خیلی چیزها تغییر کرده و باز هم تغییر خواهد کرد.....نکنه شما عکس گرفته اید

سارای یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 14:44

در جواب اون دوستمون که میگه کار برای رضای خدا باشه
شما حاضری برای رضای خدا کار کنی و هیچی حقوق نگیری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ که انتظار داری دیگران برای رضای خدا کار کنند؟
رسیدگی ایران به نخبگان در مقابل رسیدگی کشورهای دیگه تقریبا هیچه
در ضمن هر کس اعتقادی داره ممکنه کسی اصلا خدا رو قبول نداشته باشه که برای رضای اون کار کنه

گلی یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 13:10

اینجا جای مناسبی هست
این آدمها هستن که پر توقع هستن .
اگه کاری برای رضای خدا باشه؛ توقعی در آن نیست
اگه کار برای رضای خدا باشه خدا خودش تمام مشکلات رو حل میکنه
و من فکر میکنم تمام موفقیت پسر دایی من اینه که توقعی نداره
برای همینه که زندگی موفقی داره و تمام کارهایش برای رضای خدا هست

منظورم موقعیت شغلی و امکانات برای پیشرفت هست که در کشورهای دیگه برای برخی نخبگان فرصت های بیشتری هست البته برخی بخاطر برخی مسائل دیگه مهاجرت می کنند...

گلی یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 12:53

به نظر من نخبگان خودشون نمیخواهند ایران بمونند

پسر دایی من یه نخبه هست . و الان استاد دانشگاه
این کشور هم خیلی کارها برایش انجام داده

چرا نمی خوان بمونند! ؟
اگه اینجا جای مناسبی برای زندگی بود قطعا ماندگار می شدند

سارای شنبه 31 تیر 1396 ساعت 09:12

شاید سوال درست این باشه که چرا نخبگان نیاید بروند.
تو کشوری که پر از دروغ ، کلک ، بی احترامی ، دورویی و .. هست چرا ماند .من که یه ادم معمولیم تمام ارزوم رفتن از این مملکت ویران شده است ( ایران مثل یه درخته که شاید ظاهر بدی نداشته باشه ولی از تو خرابه ) چه برسه به نخبه که اونجا کلی امکانات هم در اختیارش قرار میگیره ، چرا نباید بره . مگه مغز خر خورده ، امکانات ، رفاه ، احترام ، رشد و پیشرفت و .. . رو ول کنه بیاد واسه چندغاز دورویی کنه ؟

من هم دنبال این بودم که ذهن مخاطب به چالش کشیده شود که چرا اینقدر جوانان میل به مهاجرت دارند. ...

راضیه سه‌شنبه 27 تیر 1396 ساعت 16:13

البته یه بعد قضیه هم حس شهرت و دیده شدن هست
شما همه ی دوستانی که رفتن خارج رو میشناسیسون و یادته ولی خیلی از دوستاتو یادت نیست به محض اینکه یکیشان بره خارج میاد تو ذهن تو و همه جا ازش میگی
مریم میرزاخانی ایران میموند به این شهرت نمیرسید

قطعا اگه مرحوم میرزاخانی اینجا می ماند نه این شهرت را داشت و نه این معروفیت را ولی حرف ما این بود که چرا بخش بزرگی از قشر جوان و تحصیلکرده ایران را جای مناسبی برای زندگی نمی دانند و میل به مهاجرت دارند. ...من فقط قصدم از این پست این بود که این سوال را مطرح کنم در ضمن همانطور که در متن گفتم دلایل اقتصادی صرف دلیل اصلی نیست ...

عطیه دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 17:08

اینم یادم اومد راستی.
فکر میکنم مستند پروفسور حسابی بود که نوه شون داشت تعریف میکرد یا جایی خوندم
دکتر حسابی توی ایران ک بودن، لامپ چراغ مطالعشون میسوزه و ب مسئول بخش میگن ک لامپ میخوان. مسئول میگن درخواست بنویس، درخواست باید تایید بشه، لامپ باید مشخص بشه ک سوخته و و و. خلاصه بعد از تایید و رد 7خان، مسئول انبار مرخصی بودن و 1هفته ای چراغ مطالعه لامپ نداشته. اما خارج از کشور ک بودن، به مسئولشون میگن چند گرمی طلا لازم دارن برای آزمایش و بعدش بر میگردونن. صبح که میان سر کار، میبینن 1شمش طلا روی میز کارشونه.

بنده یک نامه از یک ارگان دولتی خواستم که یک ماه طول کشید تا به دستم رسید!به ان کارمند گفتم چینی ها در مدت سه ماه یک اسمان خراش می سازند ولی اینجا برای یک نامه اداری باید یک ماه منتظر ماند ! بعد هم با تعجب و انگشت به دهان می گوییم چرا آنها انجا هستند و ما اینجا!...

عطیه دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 17:01

من دوستی دارم ک بخاطر مشکلاتی مثل بی حرمتی، سو استفاده، آزار جنسی لفظی فقط توی محیط کارش استعفا داد و مهاجرت کرد. با اینکه شرایط خوبی هم داشت، اما بیشتر از 4ماه نتونست طاقت بیاره. فقط اقامت رو گرفت و بخاطر مادرش برگشت به ایران. دقیقا از مهر تا حالا ایرانه، با یک رزومه پر و پیمون و کلی دوره تاپ ک تونست تو اون مدت هر چند کوتاه، اونجا بگذرونه، اما هنوز بیکاره. تقریبا هر روز هم مصاحبه میره. همه اول میگن شما خیلی خوبی اما ما اینجا به تخصصی مثل تخصص شما احتیاج نداریم و طبعا حقوق هم زیر 3میلیون پیشنهاد میدن. میگه 90درصد جاهایی ک مصاحبه میره، بعد از اتمام مصاحبه، شرایط مهاجرت رو میپرسن و تو فکر رفتن هستن.
خلاصه الان تو فکر اینه که مادرش رو راضی کنه و دوتایی برگردن.
دوست دیگه ای دارم ک فقط بخاطر مسائل اجتماعی، پست و مقام اینجارو ول کرد و راهی شد، با اینکه اونجا موقعیت اجتماعی ایران رو نداره اما میگه آرامش دارم.
بجز اینها؛ از نظر من تو کشورهای توسعه یافته، شما ب اندازه تلاشت نتیجه میگیری؛ دقیقا بر عکس ایران

دوستی دارم که در واقع همکلاسی من بود و از نظر استعداد از نوابغ بود ایشان 5 سال پیش به استرالیا مهاجرت کرد ایشان یک هفته قبل به فروشگاه امد و یک ساعتی با هم حرف زدیم که خیلی لذت بخش بود چون با دیدنش خاطرات مدرسه برایم زنده شد ایشان حرف های تامل برانگیزی می زد او انحا مهندس است و می گفت من در این 5 سالی که انجا بودم نتواستم هیچ پس اندازی داشته باشم و ظاهر از پیشرفت شغلی و درآمد خیلی راضی نبود ولی می گفت انجا آرامش دارم و همین حس آرامش باعث شده از مهاجرت راضی باشم.....متاسفانه فقدان ثبات یک محیط استرس زایی را بوجود آورده که الان در کسب و کارها دیده می شود....

سمیرا دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 16:11

متن تامل برانگیزه، دکترای ریاضی ها توی ایران کلاس حق التدریس هم با منت و بدبختی بهشون میدن، اگه ایران تشریف داشتن به این قله نمی رسیدن

مرحوم میرزاخانی یک دانشمند بود و فراتر از یک استاد ریاضی ولی بحث صرفا بر سر نخبگان نیست بلکه عطش مهاجرت در بین جوانان تحصیلکرده بالاست که من فک می کنم دلایل اجتماعی به اندازه دلایل اقتصادی مهم و موثر است...

ریحانه دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 12:15

والا جواب حداقل برای من واضحه. اگر اینجا بخوای کار کنی (مثلا مرحوم میرزاخانی به عنوان استاد دانشگاه) اولا که باید ثابت کنی از قشر مذهبی هستی. ثانیا هر سال باید تفتیش عقاید بشی (اینایی که میگم دقیق هست. من خودم سال سوم دکتری هستم و چون دغدغه ی من هست خیلی پیگیرم) بعد خیلی رک به من گفتم خانوم ما رزومه عالی زیاد داریم. شما پول داری یا پارتی؟

حالا همه اینا به کنار. وقتی استاد شدی هر سال باید یه سری دوره های نمیدونم چی چی رو بگذرونی که عقیدتی هست. بعد بر اساس اونا امتیاز میگیری. بر اساس امتیاز ها حقوق.

بازم بگم؟ دیگه سیستم آموزشی رو هم نگاه کنید کلا استاد افسردگی مفرط میگیره.

همه اینا یه طرف، ارتباط با خارجت صفر میشه. آقا ما هرچی اصرار میکنیم تو رو خدا پاشین بیاین ایران اساتید خارجی برا ارایه و اینا، هی میترسن. نمیان.

بعد بازم بگم؟


حالا همه اینا یه طرف. مثلا یکی از اساتید خانوم ما رفته بودن مدتی خارج. حجاب نداشتن. آقا نامه اخراجشون اومد. دیگه با وساطت و تعهد اوکی شد.

بعد حالا فرض کن تو خارج درس خوندی. میخوای برگردی مام وطن. آقا نکنه بابت یه چیز مسخره بهت انگ جاسوس بچسبونن و بدبخت شی؟ اینم زیاد اتفاق افتاده

این ها جزء همان دلایلی بود که سیستم در نگه داشتن لااقل بخشی از نخبگان ناتوان است....

میم دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 11:22

سلام .
1-برای کوشیدن برای پیشرفت یک کشور لازم نیست حتما جغرافیایی هم در انجا زندگی کنی
2- اولین مسئولیت یک انسان بلوغ و رشد خودشه . خداوند در قران هم از هجرت صحبت کرده
3- خانم میرزاخانی در آمریکا بیشتر به جامعه جهانی و از جمله ایران و ایرانیان خدمت کردن تا اینکه مثل صد ها تن دیگر اینجا می موندن
4- جامعه وظیفه داره برای رشد نسل بعدی هزینه کنه و این هزینه از جیب ما پدر و مکادرایی که کار می کنیم و مالیات میدیم تامین میشه . یا از سهم نفت ما و بچه ها مون
5- بهتره پولامون برای دانشگاه شریف خرج بشه تا در اقصی نقاط جهان ..............
6- خودخواهی بالغانه خوبه، فداکاری کودکانه نه
7- مثالتون در مورد تفاوت نسلی درست بود ولی اینجا قیاس مع الفارقه
8- ممنون که پست های چالشی می ذارید

درود به شما
با مورد 1 و 5 بیشتر موافقم.....
اگر به پست من دقیق توجه کرده باشید منظور من این بود که چرا ما در جامعه ای زندگی می کنیم که نمی تواند جوانان و بخصوص نخبگان خودش را نگه دارد مگرنه انتقادی به مهاجران نیست همانطور که شما گفتید نهایتا هر آدمی حق دارد هر جایی که فکر می کند کامروا تر و موفق تر است زندگی کند....

حنا دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 10:01

من خودم از دانشگاه دولتی در رشته برق فارغ التحصیل شدم الانم ده ساله کانادام. علتش هم ثبات و احترامه. تساوی جنسیتی. ثبات قوانین. نظم. هوای پاک.
البته شرایط اقتصادی هم بی اثر نبود. اینجا توی فوق و دکترا بورسی می دادن که نه تنها شهریه رو کاور می کرد، بلکه هزینه یک زندگی رو هم می داد، البته در حد دانشجویی
. به نظرم برای سمی-نخبه هایی مثل ما، برای پسر ها بحث اقتصادی و پیشرفت مهمه، برای دختر ها پیشرفت و تساوی. جوری که بدونن اگه یک عمر زحمت کشیدن یک شبه قانونی نمیاد که مثلا از فردا خانم های مجرد توی دانشگاه استخدام نمی شن. یا توی خیابون راحت راه می رن! بدون ترس! یا برای شغل گرفتن مجبور نیستن دروغ و تظاهر کنن. بدونن که با مرد ها مساوی اند. دلایلی که خیلی ادم ها این روز ها به خاطرش از ایران رفتن.
برای نخبه ای مثل ایشون هم از هر کشوری که بود احتمالا می رفت توی یک دانشگاه آمریکا، که نهایت و به قول معروف اندشه!
بعدم شما می گین که ایشون امکانات خاصی برای رشته ریاضی نیاز نداشت، اما اگه دقت کنین خیلی از ژورنال های علمی هم توی ایران به علت تحریم ها غیر قابل دسترس هستن یا حداقل بودن.

درسته. ...
عدم امنیت و ثبات بسیار مهم است ولی در هر حال اینکه یک نخبه زندگی در یک کشور جهان سومی را به زندگی به یک جامعه مدرن ترجیح بدهد به نوعی فداکاری نیاز است! که فقط عرق ملی و میهن پرستی می تواند این شکاف را پر کند و بنا به دلایلی لااقل در اقشاری از جوانان که نسبت به شرایط فعلی حس غریبی دارند این حس برای ماندن کافی نیست و در ضمن سبک زندگی که در پست هم ذکر کردم مهم است برخی جوانان بخصوص زنان ترجیح می دهند در شرایط متفاوتی زندگی کنند ....

سهی دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 07:49

البته خانم میرزاخانی بدلیل بیماری نپذیرفت برگردد.
من فکرنمی کنم مدل زندگی هم عامل اصلی باشد چون شما وقتی مهاجرت می کنی باید خیلی انسان منعطفی باشی که دل از وابستگی ها و سبک زندگی و باورها بکنی البته نسلهای بعدی مهاجران نجات پیدا می کنند همه شان می گویند مزیت زندگی در غرب برداشته شدن فشار روحی و آرامشی هست که داخل کشور حتی متوجه بودنشان هم نبودی. البته بنظرم نبودن عدالت اجتماعی و احساس سرخوردگی عامل قوی تری هست. دوستانم که مهاجرت کردند راضی نیستند آرزوشان بهبود شرایط داخلی و برگشتن است که البته مطمئنند محقق نمی شود و ماندگارند. بنظرم جمله گوسفندانی که یک شیر اداره شان می کنند به لشگر شیرانی که گوسفندی رهبر آن است پیروز است دلیل اصلی ناکامی های ما است و انگیزه قوی مهاجرت

با کامنت شما موافقم ولی اقشاری از افراد جامعه هستند که فکر می کنند به ارزشهای انها بی توجهی می شود و گاهی همین عامل مهمی برای مهاجرت است...

تارا دوشنبه 26 تیر 1396 ساعت 01:37

صد البته نخبه گانی که مهاجرت می کنند عاقلانه ترین تصمیم زندگی خود را می گیرند. اگر بین اقوام نزدیک خود نخبه واقعی سراغ دارید سوالتون رو بپرسید جواب خود رو میگیرید. این مملکت چی داره که بخاطرش بمونند؟ اصلا چکار کرده براشون که بخوان بمونند؟ اگه جایی رسیدن و چیزی شدن همه به مدد استعدادشون بوده. پس حق انتخاب دارن اون رو درجایی صرف کنند که مردم و دولت مردانش قدر بدونند نه استعداد ذاتی اون ها رو وظیفه ملی بشناسن!

البته هر کسی برای زندگی خودش حق انتخاب دارد سوال اصلی ما این بود که چرا جامعه نمی تواند جوانان خودش را نگه دارد....
این که گفتید این کشور برای نخبگان چه کرده که اینجا بمانند لااقل برای مرحوم میرزا خانی کارهای زیادی انجام شده بود ایشان در المپیادها شرکت کرده بود رقابت های که برای کشور بسیار پر هزینه است هم از جهت آماده سازی و کلاس های خاصی که گذاشته می شود و ....و در ضمن ایشان تا مقطع فوق لیسانس در بهترین دانشگاه دولتی کشور تحصیل کرد ه بود ولی کلا این حرف شما مردود است اگه نسل قبلی همان کشوری که شما در ان زندگی می کنید منتظر بود که کشورش کاری برای انها انجام دهد تا آنها هم برای پیشرفت کشورشان بکوشند انها الان به اینجا نرسیده بودند بیل گیتس تا به حال میلیاردها دلار به آفریقا کمک کرده در حالیکه آفریقا تا به حال کمکی به او نکرده!....
اگر نخبگان مهاجرت می کنند مقصر اصلی آنها نیستند مقصر سیستمی است که نمی تواند آنها را نگه دارد یکی از دلایل آن هم این است بعلت مسائل سیاسی روحیه میهن پرستی که عامل مهمی برای ماندن و خدمت است در نسل امروز ضعیف است...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.