داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

خاطره ای از کشک و تنهایی.....

 

 

جمعه این هفته برای یک سفر یک روزه به چشمه دیمه رفتیم چشمه ای زیبا با ابی گوارا که از دل کوه می جوشد که در شهر کوهرنگ  بالای شهرکرد واقع شده.....ما از انجا مقداری کشک خریدیم که موقع برگشت یک غلطی کردیم و یکی از انها را که شبیه یک کلوخ بزرگ بود داخل دهانمان گذاشتیم........اقا مگه نرم می شد!  مثل سنگ سخت بود و چون کشک را در دهانمان گذاشته بودیم دیگر کاریش هم نمی شد کرد و از خود کوهرنگ تقریبا یک ساعتی این کشک داخل دهان ما بود و ما مرتب کشک را داخل دهانمان می چرخاندیم که شاید فرجی شود و این کشک نرم شده و راحت شویم که فایده ای نداشت!.....

بغل دست بنده یک اقای محترمی از اقوام نشسته بود و از زمانی که از کوهرنگ سوار ماشین شدیم شروع به حرف زدن کرد ان هم حرفهای که اصلا مورد علاقه من نبود حرفهای تکراری و سطحی از احمدی نژاد گرفته تا ترامپ و شاه و.....بنده هم راستش می خواستم از موسیقی که ازضبط پخش می شد لذت ببرم مخصوصا با ان مناظر زیبا و کارت پستالی اطراف و در ضمن چون کشک داخل دهانم بود نمی توانستم در صحبت ایشان را همراهی کنم و طبعا برای احترام به ایشان صدای ضبط را کم کردم که از عرایض ایشان استفاده کنیم  مادرم که قسمت عقب ماشین نشسته بود کشکی به ایشان تعارف کردم که ایشان گفت  چون دندان درست و حسابی ندارد نمی تواند کشک بخورد ولی بالاخره یکی برداشت و خلاصه ایشان هم کشک را داخل دهان گذاشت و تا مقصد ساکت شد! و بنده هم صدای ضبط را کمی بلند کرده و مست مناظر اطراف شدم........

یک گندم زار دیدم.... گندم زاری وسیع که ساقه های زرد گندم ان زمین وسیع را فرش کرده بود وسط ان گندم زار وسیع کنار یک تپه یک تک درخت بود یعنی در ان گندم زار وسیع فقط همین درخت بود و هیچ درخت دیگری تا فاصله ای زیاد با ان درخت وجود نداشت شاید صاحبان ان زمین ان تک درخت را انجا نگه داشته بودند که بتوانند گاهی زیر سایه اش استراحت کنند....حس عجیبی پیدا کردم و ان تک درخت تا زمانی که جلوی چشمم بود از ان چشم برنداشتم  اگر تنها بودم و کسی دنبالم نبود ماشین را گوشه ای پارک کرده و سراغ ان درخت می رفتم و از انجا به اطراف نگاه می کردم که ببینم چه حسی دارد.....برای من ان تک درخت در ان گندم زار وسیع تجسم تنهایی بود دور ان درخت خلوت نبود اطراف ان درخت مملو از ساقه های زرد گندم بود ولی جنس گندم با جنس درخت فرق داشت .....ادمها هم همینطورند گاهی اطرافشان بسیار شلوغ است ولی تنهاند چون کسی که از جنس انها باشد وجود ندارد .....تنهایی فقط از بی کسی نیست گاهی تنهایی مفهوم گسترده تری دارد......

نظرات 5 + ارسال نظر
آسو یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 17:35

زیبا بود ممنون اره ما هم تو زمینمون از این تک درختا داریم ای جای شما خالی سایه اش ارامتریت جای دنیاست.چه قد زیبا به طبیعت نگاه میکنی من سالهای ساله این تک درختا میبینم بهشون فک نکردم .کلا منطقه ما پر درخته اقا وقتی میرم طرف تهران از همدان به بعد دیگه حالم گرفته میشه همش توجاده میخابم واقعا چیزی نیس بهش نگاه کنی همش بیابونه دلم برای مردم اونجا میسوزه

اتفاقا من چند سال پیش رفتم بانه دقیقا از این تک درخت ها زیاد دیدم اتفاقا پستی در وبلاگ قبلی در این باره نوشته بودم....
کردستان هم خیلی زیباست و مردمان شریفی هم داره....

‌حامی جمعه 30 تیر 1396 ساعت 13:07

چقدر قشنگ گفتید ...مثل آدم ها ...آدم ها وسط شلوغی ها تنها هستن ... شلوغی هایی که از جنس خود آدم نیست ...
و چقدر این تفاوته میتونه ...

درسته...

ساکت پنج‌شنبه 29 تیر 1396 ساعت 16:40

درود بر آقا مهرداد
قبل از اینکه کامنت بزارم داشتم فکر میکردم از وقتی کانال تلگرام اومد خیلییی خوب شد...یه جوری انگار در دسترسید...و بد شد چون حرفام مونده و وقت ندارم بیام اینجا بگم
اومدم دیدم خودتونم بهش اشاره کردین
منم رفتم سفر...از نوع پر سرعتش...خیلییی خسته شدم ولی خیلیییییی خوب بود...تازه دارم درک میکنم سفر چقدر میتونه بزرگم کنه
دلم برای اینجا تنگ شده بود
شاد باشید

درود به ساکت سخنگو!....
اتفاقا تا حدی از ایجاد کانال تلگرام پشیمان شده ام چون از ارتباط مستقیم با دوستان خوبی مثل شما باز مانده ایم...
شاد باشید...

عطیه جمعه 23 تیر 1396 ساعت 15:50

منم عاشق تک درختام.
برداشتتم ازین تک درختا دوست دارم... .

درود به عطیه خانم...
احوال شما؟
با امدن کانال تلگرام متاسفانه برخی دوستان کامنت گذاشتن برای وبلاگ را فراموش کرده اند خوشحالم که کامنت شما را می بینم....

ایریس سه‌شنبه 20 تیر 1396 ساعت 15:43 http://ayris_2006@yahoo.com

همیشه به گردش من حدود شش سال پیش کوهرنگ و چشمه دیمه رفته بودم البته اردیبهشت ماه بود و برای دیدن لاله های واژگون .. واقعا یادش بخیر عاشق طبیعت اونجا شدم :: کلا شهرکرد یکی از بهترین مقاصد گردشگری برای فصل تابستون میتونه بشه. راستی اسم مکانی که سد سرچشمه زاینده رود هست چیه؟ جاده شهرکرد به اون مکان هم جزو رویایی ترین جاده های ایرانه دوسال پیش هم اونجا رفتم

درود به آیریس خانم
احوال شما؟
شاید منظور شما چادگان باشد که شهرک تفریحی این شهر واقعا زیبا تمیز و نمونه است....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.