داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

خانه.....

 

 

گاهی اوقات خانه ویرانه است گچ دیوارهای ان فرو ریخته سقف ان نم کشیده و عنقریب است که فرو ریزد کاشی های حمام کنده شده ملاط سنگ فرش های حیاط از بین رفته گلهای حسن یوسف و شمعدانیهای  باغچه خشکیده اند از آن  درخت یاس باشکوه فقط چند تکه چوب خشک مانده و درخت شاه  توت کنار حیاط هم بی برگ بار است  و  از همه مهمتر سرو وسط حیاط خمیده  و جان داده است...از باغچه چیزی نمانده درب چوبی و قدیمی خانه پوسیده و زیرزمینش بوی نا می دهد و جولانگاه موشها و سوسکها شده و موریانه ها تمام تیرکهای چوبی سقف را جویده اند.....

 دلت می سوزد!  چون خانه ات رو به ویرانی است این فقط برایت یک خانه نیست خانه برایت هویت خاطره و ریشه است در حیاطش با لیلا دختر همسایه لی لی بازی کرده ای شبها در پشت بام کاهگلیش پشه بند زده ای و با شمردن ستاره ها به خواب رفته ای و صبح ها با عطر یاس باغچه بیدار شده ای و موقع بهار از درخت شاه توت بالا رفته ای و توت هایش را تکاندهنده ای و  شب های تابستان در ایوان خانه روی پای مادر بزرگ خوابیده ای و او برایت از رستم و سهراب گفته....دلت می سوزد می خواهی خانه ات درست شود و سامان یابد تا  همانطور که تو از این خانه خاطره داری فرزندانت هم از این خانه خاطره داشته باشند دلت می سوزد چون خانه رو به ویرانی است.....

چه باید کرد!؟ می شود بلدوزر اورد و خانه را  خراب کرد! به این طمع که یک خانه جدید و مدرن بسازی با کابینت هایی با درهای برقی حمامی شامل سونا و جکوزی  به جای حیاط یک گلخانه هوشمند  و  استخر بسازی برای اتاق خوابش سقف متحرک بگذاری که شبها سقف  کنار رود تا زیر نور ستاره ها بخوابی و روز هم سقف جمع شود تا نور از سقف شیشه ای بتابد و خانه ات را روشن کند......

ولی اینها همه رویاست! رویاهایی که می تواند خطرناک باشد! اگر تو دیوارها و سقف خانه را خراب کردی و شهرداری به تو مجوز نداد چه می شود؟ اگر بانک به تو وام نداد و پولت تمام شد چه می شود؟ اگر همسایه ها نگذاشتند چه می شود؟ اگر شهرداری هجوم اورد و خواست قطعه از زمین خانه را تصرف کرده و به خیابان ضمیمه کند چه می شود؟.....خوب که فکر می کنی می بینی اینها همه رویاست.....

خوب که فکر می کنی می بینی بهترین گزینه" اصلاح" است اگر سقف فرو ریخته باید بنا بیاوری و انرا کاهگل کنی که از  باران و برف زمستان ایمن باشد اگر دیوارها تبله کرده باید گچ کار بیاوری و دیوارهایش را دوباره گچ کشی کنی اگر موشها و سوسکها از درو دیوارش بالا می روند بایدسم بریزی و انها را از بین ببری اگر باغچه ویرانه است باغبان بیاوری خاکش را عوض کند و دوباره در ان بنفشه و شمعدانی و حسن یوسف بکاری حوض را تعمیر کنی یک فواره وسطش بگذاری و چند ماهی قرمز در ان رها کنی و درب خانه را با یک درب فولادی و محکم و غیر قابل نفوذ عوض کنی سنگفرشهای حیاط را با ملاطی محکم و سخت استوار کنی تا دخترت بتواند با پسر همسایه با گچ روی ان چهار خانه بکشند و لی لی بازی کنند.....

بسیار سخت است! بسیار سخت!" اصلاح" از ویران کردن و دوباره ساختن سخت تر است شما وقتی جایی را خراب می کنی که از نو بسازی انوقت یک زمین داری که با نقشه و برنامه از بن و پایه هر جور که دلت خواست می سازی ولی در "اصلاح" ناچاری ملاحظه سقف را بکنی و دیوار را خراب کنی چون ممکن است سقف خراب شود اگر خواستی ستونی را خراب کنی باید مواظب باشی جایی فرو نریزد و از همه مهمتر نبرد با موریانه ها موشها و سوسک ها فوق العاده سخت و طاقت فرسا خواهد بود چون انها در گوشه و کنار خانه لانه های محکم و نفوذ ناپذیرساخته اند و به این سادگی ها بیرون نمی روند...."اصلاح "عملی فوق العاده سخت طاقت فرسا و از همه مهمتر زمانبر است ولی بهترین گزینه است.....باید برخیزی و با صبر و حوصله فراوان کمر همت بندی و خانه را اصلاح کنی  و بدانی این کار انقدر سخت طاقت فرسا  و وقت گیر است که ممکن است تمامی عمرت صرف این کار شود ولی باز هم ارزشش را دارد چون در سراسر این عالم چیزی را مقدس تر از" خانه" نمی شناسم....

نظرات 16 + ارسال نظر
آسو دوشنبه 1 خرداد 1396 ساعت 12:12

بی نهایت زیبا ..........................................................................................................................

آوا دوشنبه 1 خرداد 1396 ساعت 00:19

دیدگاهی کاملا محافظه کارانه .....این نظر منه البته خب پس انقلابم نمیکردیم وهمون اوضاع را با همه سوسکها وموشها اصلاح میکردیم

یک نفر یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 ساعت 22:33

با سلام و عرض ادب
قصد تصدیع اوقاتتان را نداشتم ولیکن متمنی است در مورد مطلب
رابطه ی عجیب،نظر شرع را که بر باطل بودن این ازدواج است از طریق شما
به آن شخص مد نظر رسانده شود.البته اگر مطمئن باشیم وقوع عقد موقت برای
وقوع تمکین خاص بوده باشد،وگرنه این ازدواج اشکالی ندارد.
(خیلی از به نظر شما فقرا،گاهی بیشتر از اغنیا که جهل عام هم ندارند،در این
گونه مسائل،رعایت حرمت و حریم می کنند.)
کاش شرایط جامعه ی اسلامی ما به گونه ای بود که هیچ کس برای اقناع عادی
ترین نیازش دچار لغزش نمی شد چرا که اگر فرشته خو هم باشیم باز دو پایمان
روی زمین است.هیهات...
با احترام

مدادرنگى شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 19:29

تبریک

سارای شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 11:22

سلام.
مطلبتون عالی بود
من و همسرم چند روز پیش اصفهان بودیم . همه چی عالی بود، هم شهر ، هم هوا و زاینده رود و مردم خوب اصفهان.
واقعا خوش گذشت

در مورد رابطه عجیب اون یکی وبلاگتون ، مرده چه اشتباهی کرده ، این ازدواج از لحاظ شرعی مشکل داره . این ازدواجه خیلی عجیبه

عطیه شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 09:44

منتظر نظرتون بودم. خط دوم هم فهمیدم موضوع پست چیه.
دیروز موقع رای دادن اشک توی چشمام بود ک بخاطر اینکه حداقل حقوق رو داشته باشم، باید ب کسی رای بدم ک از خیلی کارهای نادرستش آگاهم، اما با این حال بهش رای میدم، نمیخوام پدرم بخاطر اینکه داروی خارجی نیست ک مصرف کنه، از بس سرفه میکنه بدن درد بگیره، چون نمیخوام دخترای کشورم با ترس گشت ارشاد بیان بیرون، نمیخوام هر جا اسم ایران میاد ب چشم تروریست منو ببینن.

Miss.khorshid شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 08:21

سلام
بسیار عالی و هوشمندانه

خرس قطبی پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1396 ساعت 17:26

یه روز فاضلاب خونه ما زد بالا دیواراش پر موشایی شد قد دایناسورخلاصه همه جارو گند و کثافت برداشت ماهم ساکمون رو بستیم مو از خونه رفتیم شدیم یه خرس قطبی آواره بعد فهمیدیم وطن مثل مادر می مونه اگه کچل و کور هم باشه باز آدم عاشقشه خونه رو ما ادمای معمولی می سازیم نه کله گنده ها سوار قدرت

سهی پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1396 ساعت 09:17

با نظرتون بسیار موافقم . مدتها بود که تو فضای انتخابات انتظار داشتم همچین پستی ازتون ببینم و برایم سکوتتون عجیب بود

مدادرنگى پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1396 ساعت 01:27

چقدر یه آدم میتونه در لفافه اما روشن حرف بزنه آخه!
تَکرار مى کنیم

..... پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1396 ساعت 00:25

نظر مخالف تون رو حذف کردین...هنوز از دمکراسی و عدالت چیزی نمی دونید ولی داعیه اونو دارید..خنده داره درست مثل کسانی ازشون حمایت میکنید.

این وبلاگ سیاسی نیست همانطور که این پست سیاسی نبود و اجازه نخواهم داد در قسمت کامنت ها جدال بیهوده بین طرفدارهای این و ان شکل بگیرد و کامنت هایی که در مخالفت یا تاییدکاندیداها نامی برده شود تایید نخواهم کرد

kilgharrah چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 ساعت 20:30

چه قدر خوب بود. تا تهش که رسیدم اصلا انتظار نداشتم به پست انتخاباتی تبدیل شه. :)) جدی هنرمندید.
ولی جدا از بحث سیاست، قبول دارید که یه روزی یه نسلی از شما اون خانه بهشون ارث می رسه که دیگه هیچ کدوم از خاطره های شما رو نخواهند داشت و می کوبند و از نو می سازند بی واهمه؟ یا حتّی در اثر همین اصلاح های پی در پی، بعد از چندین نسل چیزی که از اون خونه می مونه هیچ شباهتی به خونه ی اولیه نخواهد داشت؟ تایید یا نفی نمی کنم، صرفا روند طبیعی ش رو می گم.

اگر تغییر بدون خشونت و ویرانی باشد نه تنها اشکالی ندارد بلکه کار درستی است.....

مهسان چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 ساعت 20:12

خیلی هنرمندانه نظرتون رو در لفافه بیان کردید.باز هم ممنونم

ف ( خاموش بودم تا حالا!) چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 ساعت 16:01

عاااالیییی!

Baran چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 ساعت 14:13

"...سراسر این عالم چیزی را مقدس تر از "خانه" نمی شناسم...."
درود بر شما

افق چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 ساعت 14:08 http://ofogh1395.blogsky.com

به خاطر همینه که مادما هم خیلی وقتا خودمونو گول میزیم یه کار نصفه یا یه رابطه رو یه جای اصلاح کلا میدازیم کنار و مثلا میگیم از نو شروع کنیم بهتره؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.