داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

وقتی ادم دم داشت!...

ایا تا به حال تصور کرده اید اگه ادمها دم داشتند چی می شد

 

 

 

سلام فخری جون به به! چقدر دمت قشنگ شده این "دم پوش" را از کجا خریدی؟ زن :راستش عید با شوهرم دبی بودیم که یک فروشگاه بود که فقط دم پوش داشت من هم یک فسفریشو خریدم بهم میاد؟ زن دوم: اره خیلی بهت میاد راستش من دیروز رفتم ارایشگاه و دممو اپیلاسیون کردم ! این ارایشگره سر خیابون ما خیلی کارش خوبه الان دم من عین هلو نرم و لطیف شده ! زن اول: راستش بهروز شوهرم خوشش نمیاددمم رو اپیلاسیون کنم میگه اینجوری بهتره! زن دوم: واه!  این دیگه چه سلیقه ایه که شوهرت داره؟ یک دم پر از پشم و مو که خیلی ازار دهنده است زن اول: اره خواهر چکار کنم بالاخره  سلیقه اون برام مهمتره می فهمی که! زن اول با خنده گفت : بعله که اقاتون هر چی بگن باید اجرا بشه! زن دوم :راستی از شهره چه خبر زن اول :مگه خبر نداری!؟ زن دوم: نه چی شده مگه!؟ زن اول: اون هفته می خواسته سوار تاکسی بشه دمش لای در مونده و شکسته! الان یک هفته است دمش را گچ گرفتند می دونی شکستگی دم هم خیلی درد داره بی نوا تو خونه افتاده حالا خدا کنه دمش کج نشه! زن دوم: اره ادم باید خیلی حواسش جمع باشه اگه دمش کج و کوله در بیاد که دیگه واویلا!دیروز هم شنیدم دم یه پسره تو مترو لای در مونده و کنده شده ! زن اول: وای چه وحشتناک اتفاقا همین دیروز ظهر پسرم فریبرز با گریه اومد خونه پرسیدم چی شده که گفت با یک بچه دعواش شده اون هم دم فریبرز را گاز گرفته! پسره بی شعور دم پسرمو زخمی کرده بود منم رفتم تو مدرسه هر چی از دهنم در اومد به پسره و مادرش گفتم مگه شوخی یه نفر دم یه بچه را زخمی کنه واقعا که بعضی ها خیلی وحشیند!.....

زن اول: من می بینم واقعا بعضی دخترا بی حیا شدند و بدون دم پوش و با دم لخت  میان توی خیابون و یا برای جلب توجه دم خودشونو رنگارنگ می کنند خدا رحم کنه عجب زمونه ای شده! زن دوم : اره والا! پسر خاله منم تازگی ها زن گرفته زنش عادت داره دمش را هر روز یه رنگ جدید می زنه واقعا جلفه هر چی هم خاله ام به پسرخالم تذکر میده پسر خاله ام که حریفش نمیشه دختره جلف و خودنما ! زن دوم: اره البته این جلف بازیها  فقط مخصوص دخترا نیست تازگی ها مد شده پسرها میرن دمشونو جراحی پلاستیک می کنند! که همینطور که راه میرن دمشون بالا  شق و رق بایسته! تازه دمشونم سوراخ می کنند و "دم واره " بهش اویزون می کنند واقعا زشته یه مرد مثل دخترا دم واره به دمش اویزون کنه مرد هم مردهای قدیم زن دوم: چی می گی خواهر! من  دیشب رفته بودم پارک یه پسر دیدم که به دمش زنگوله بسته بود! و همینجور که راه می رفت دمشو برای زنها تکون می داد! چقدر بعضی ها بی شعورند واقعا!......

زن اول: راستی شنیدی زهره شوهر کرده زن دوم: راست میگی!؟ خیلی خوشحال شدم زن اول: اره خیلی شوهرش هم خوش تیپه یک دم کلفت و سیاه هم داره واقعا جذابه اصلا می دونی ! همه خوش تیپی مرد به دم اونه! زن دوم : اره مثل شوهر فتانه که یه دم نازک و کوتاه و بی ریخت داره من نمی دانم این دختر با این همه خوشگلی چه جوری راضی شد با یه همچین مردی ازدواج کنه! زن اول: اره واقعا زهره شانس اورد که یه شوهر دم کلفت گیرش اومد!.....

زن اول : راستی ! شنیدی فهیمه سرطان دم گرفته بی نوا دکترا دمشو از بیخ بریدند! زن دوم :واییی چقدر وحشتناک! یعنی فهیمه الان دیگه دم نداره!؟ زن اول :نه دیگه حالا نمی دونم چطور می خواد شوهر کنه اخه کدوم مردی حاضر میشه با یه دختری که دم نداشته باشه ازدواج کنه!؟ واقعا دلم براش میسوزه هر وقت جایی میره برای اینکه ابرو ریزی نشه و انگشت نما نباشه یه دم پروتز! می زاره که اخرش هم فایده ای نداره دهن مردمو که نمی شه بست اخرش پشت سرش حرف می زنند و میگن فلانی دمش مصنوعیه!....

زن دوم: می دونی دیشب داشتم خواب می دیدم زن اول: چه خوابی؟ زن دوم: خواب می دیدم که ادمها هیچ کدوم دم نداشتند یه شهری بود که توش هیچ ادمی دم نداشت برام عجیب بود با خودم گفتم عه! چرا اینها دم ندارند هم تو خواب خندم گرفته بود و هم دلم براشون می سوخت زن اول: واه! مگه میشه ادمیزاد بدون دم باشه!؟ تو هم عجب خواب هایی می بینی حتما شام غذای سنگین خوردی معدت اذیت شده از این خوابهای مسخره دیدی زن دوم کمی فکرد کرد و گفت: اره! شاید....نمی دونم!....


نظرات 13 + ارسال نظر
نفس سین دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 09:19


هنوز ملت دم دار نشدن دوستان مدلش رو دارن انتخاب میکنن
منم مثل یکی از دوستان همه اش مکالمات تو ذهنم دم نبود
نکنه منحرف شدم من

ولی اگه آدما دم داشتن الان هزارام مد اومده بود که نمیشه تصور کرد...
خداروشکر که دم نداریم

البته توی شهر قصه ما دم داشتن نوعی افتخار و ارزش محسوب میشده

راضیه یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 ساعت 01:33

پستاتون چون همشون جالبه دیگه زیر جالباش چیزی نمینویسم
ولی به نظرم این پستتون زیادم جالب و آنتیک نبود
همش دم و مثل دماغ و گوش و مو و بقیه ی اعضای خصوصی تصور میکردم اگه انسان دم داشت یه چیز خیلی عادی بود مثلا اونجا که نوشتید دختره دم نداره مثل این میمونا که بگیم پاش قط شده چه فرقی داره؟ میشد یه عضو مثه بقیه اعضای بدن!

این یک پست خلاقانه بود که باید با دید دیگه ای بهش نگاه کنید....

بانووو دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 01:06

سلام ما یه استاد داشتیم که بهمون می گفت یه منطقه هست که مردمش یه زائده ای دم مانند دارند که البته خیلی هم بزرگ و دراز نیست ولی از نظر ژنتیکی دارند. حالا راست و درستش نمیدونم. فقط یادمه این حرفو و ما دهنمون از تعجب باز مونده بود.....
ولی یه سرچی هم بزنید می بینید خیلی مناطق در جهان و حتی ایران خودمون هستند که نمونه های آدمیزادی دم دار دارند.

درود به شما
این هم سندی برای حقانیت این پست!

مهسا سه‌شنبه 22 فروردین 1396 ساعت 10:05

درود!
این متن یک گروتسک عالی بود به نظر من!

"دم واره "


ممنون مهسا خانم....البته اصل این داستان خیلی بهتر از این چیزی است که خواندید من این متن را برای وبلاگ خلاصه کردم که طبعا از کیفیت آن کاسته شده ....

یاسمین دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 23:41

سلام سال نو یکم دیر مبارک اما روز مرد تازه تازه مبارک
اقا فتانه که شوهر دم باریک داشت چطور بی شوهر مونده بود!!!
من عاشق دم روباهم

درود به شما
افرین به نکته بینی شما!
اصلاح شد

سمانه دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 10:38

تصورش هم وحشتناکه
قسمت خاله و عروسش باحال بود.
موفق باشی

البته ظاهرا مردمان شهر قصه ما اون را ارزش می دونستند.....
اگه به عمق داستان بروید پیامی داشت که نمی دانم موفق شده ام برسانم یا نه....

مرمری دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 02:00

وااااای از دست شما.....،،، این مطلبای جالب از کجا به ذهنتون میرسه ،

والا من کلا متفاوت فک می می کنم

مریم یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 23:19

اقا شما چقدر به مکالمه های خانمانه آشنایی؟؟؟
نمیدونم چرا در همه مکالمات دم عضوی بسیار ناموسی در ذهن اینجانب تصور شد!!!

دقیقا!
در شهر قصه ما دم یک عضو ناموسی حساس و تعیین کننده محسوب می شده

رضوانه یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 16:58

ادم ها اگه دم داشتن دقیقا میشدن همون چیزی که تعریف کردی قاعدتا همه مدل دم هم توش پیدا میشد سفید سیا دو رنگ کوتاه بلند شمالو سنجابی دم خرگوشی دم موشی خلاصه همه جوره اخه از این ادمیزاد بعید نیس اونموقع هم تو کار خدا دخل و تصرف کنن و با انواع جراحی ها انواع دم ها رو برای خودشون درست کنن .
ولی تخیلل تون قابل ستایش خیلی قلمتون دوست دارم

ممنون از لطفت

عطیه یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 14:04

خیلی خوب بود.
اپیلاسیون دم ولی خیلی ایده چندشیه، منم دم پشمالو دوست دارم اما دم واره رو هستم
خیلی خوبه تخیل ادم اینقد رها باشه، تبریک

درود به عطیه خانم...
ممنون از لطفت

RaMiN یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 13:31

درود بر مدیر گرامی

قاعدتا" اگر انسان دم داشت شبیه دم میمون میبود .

دخترم وقتی کوچک بود محض شوخی و سربه سر گذاشتن بهش گفته بودم که بچه ها وقتی به دنیا میآیند دم دارن . بعدازمدتی دمشان را دکتر میبرد و در یخچال مطبش مال هر بچه ای را نگه میدارد . دم شما هم در مطب دکتر بهرامی است . هر وقت میرفتیم پیش دکترش از من میخواست که به دکتر بگویم دمش را نشان بدهد . جالب بود که عجیب باور کرده بود و خیلی از هم ازین مسئله خوشش میآمد . البته کلا" بچه رویایی بود و هست . بچه گیهایش دوست خیالی داشت بنام "هاپو آبی " صبح از خواب بیدار میشد و تعریف میکرد که شب هاپو آبی آمده دنبالش و با هم به دنیای عروسکها رفته اند . حتی صبحها که بیدار نمیشد برای رفتن به مهد کودک ، یکی از راه های بیدار کردنش این بود که بیا پشت پنجره ببین هاپو آبی آمده و با بچه بوقلمونها تنیس بازی میکنه . البته اونموقع پنجره اتاق خواب ایشان به زمین تنیس بانک مرکزی در ضرابخانه باز میشد . خلاصه رویا پردازی بود برای خودش و الآن هم که سرگرم کنکور است از اونموقعها خاثثطرات خوبی دارد . البته فکر میکنم بیشتر رویا پردازی هایش تقصیر من بود .
ببخشید طولانی شد . چون چندسال پیش هم ما با همین دم یا دمب ماجراها داشتیم !!!

درود به رامین خان
خیلی جالب بود
شما پدر خیلی خوبی بودی که سعی کردی برای دخترت خاطره بسازی....

مدادرنگى یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 11:28

من دُمِ سنجاب میخوام
به نظرم دُمِ گرم و نرمیه!میشه بذارمش زیره سرم و با لذذذذذذت بخوابم

سلیقه شما هم خوبه ولی مطابق سلیقه مردم شهر قصه ما نیست!

ریحانه یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 01:01

دم پشمالوی سفید (مثل خرگوش) خیلی خوشگله!

البته ظاهرا ادمهای شهر قصه ما سلیقه متفاوتی نسبت به شما داشتند!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.