داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

کورنومتر....

 

 الان در ایام امتحاناتم امتحان داشتن برای یک ادم شاغل مصیبت بزرگی است  برای همین فعلا فرصت نوشتن ندارم ولی برای استراحت فیلم "سکس و فلسفه" را برای دومین بار دیدم نمیشه گفت که فیلم خوبی است ولی چون شاعرانه  و خوش اب و رنگ است تماشایش حس خوبی دارد در ضمن بر خلاف اسمش منتقد روابط امروز است روابطی که سکس جای عشق را گرفته و ادمها در روابط جدید بیشتر به دنبال سکس هستند تا عشق......درباره محتوای فیلم باید گفت که مطابق منطق خیام ساخته شده داستان شاعری است که هرگاه عاشق می شود و لحظات خوشی را می گذراند ان لحظات را با کورنومتر اندازه می گیرد و مثلا می گوید من در چهل سال عمرم فقط چهل ساعت زندگی کرده ام و بقیه اش را فقط زنده بوده ام.....

دیالو گ جالبی در این فیلم هست که مطابق همان منطق خیامی است...شخصیت اصلی فیلم به همراه معشوقش به یک عتیقه فروشی می رود و یک کورنومتر برایش می خرد و می گوید:من اول از اینجا یک عکس لنین خریدم بعد امدم آن عکس را با عکس مسیح عوض کردم و بعد هم امدم و عکس مسیح را دادم و یک کورنومتر خریدم....