داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

حمایت از حقوق ربات ها!

 

 

همانطور که می دانید ربات ها و تکنولوژی ساخت ان بسرعت در حال پیشرفت است و این ماشین ها در رستوران ها فروشگاهها و کارخانه ها مشغول کارند و کار ادمها را انجام می دهند بدون اینکه بیمار شوند مرخصی بخواهند و چشم داشت حقوق و دستمزد داشته باشند و یا اعتصاب و اعتراض کنند .....

یکی از کاربردهای رو به فزونی ربات ها در کارهای خانگی است این که ربات ها در خانه ظرف ها را می شویند خانه را تمیز می کنند اشپزی می کنند و بخصوص برای  کمک به سالمندان افراد کم توان و ادمهای تنها بسیار موثرند  که البته هنوز اول کار است و تکامل ربات ها بسرعت ادامه دارد....

مطلبی را خواندم که نتیجه یک تحقیق جالب در یکی از دانشگاههای انگلستان بود  که گوشه دیگری از حاکمیت ربات ها بر زندگی انسان را نشان می داد دانشمندان ربات پیشرفته ای به یک زن کهنسال و ناتوان دادند که ان ربات کارهای ان پیرزن را انجام می داد خانه را تمیز می کرد دستش را می گرفت و او را در خانه راه می برد او را به دستشویی می برد برخی کارهای  خانه را برایش انجام می داد و البته قابلیت حرف زدن هم داشت یعنی وقتی پیرزن با او صحبت می کرد ان ربات طوری طراحی شده بود که می توانست با توجه به جملات پیرزن جواب او را بدهد یعنی ان زن می توانست تا حدی با ربات درد و دل کند و یا برایش موسیقی پخش می کرد و یا حتی موقع خواب برای ان پیرزن کتاب می خواند...

بعد از چند ماه دانشمندان به خانه ان پیرزن امدند و در مقابل چشمان ان زن ان ربات را با لگد به زمین پرت کردند و با چکش شروع به خرد کردن ربات کردند ان زن هم که ان صحنه را دید به گریه افتاد و با التماس و خواهش و تمنا از خرد کنندگان ربات خواهش کرد که از اسیب زدن به ربات خودداری کنند و او را راحت بگذارند و او را خراب نکنند دانشمندان به او گفتند که نگران نباشد این ربات فقط مشتی پلاستیک و فلز است و با شکستن این ربات انها ربات پیشرفته تر و بهتری به او خواهند داد که پیرزن در حالیکه بشدت بی قراری می کرد گفت که او ربات خودش را می خواهد! و می خواهد که به او رحم کرده و او را از بین نبرند.....

در حقیقت ان ربات تبدیل به همدم ان پیرزن شده بود و انچنان ان زن به او وابسته شده بود که گویی یک دوست برای او تلقی می شد و در واقع مثل ادمی که همخانه او باشد....در همین رابطه فیلم مستندی دیدم که در ان فیلم یک مرد تقریبا شصت ساله ژاپنی نشان داده شد که به یک عروسک دلبسته بود ظاهرا عروسکهایی وجود دارد که بسیار شبیه به انسان ساخته می شوند که ان عروسک به شکل زنی زیبا بود که در سایز و اندازه یک ادم بود که تشابه بسیار زیادی با یک زن عادی داشت ان مرد ان عروسک را همه جا با خودش می برد وقتی برای خرید می رفت او را کنار خودش در ماشین می نشاند وقتی می خواست تلویزیون تماشا کند او را کنار خود و چسبیده به خودش می نشاند حتی به شکل عاشقانه ای لباس هایش را عوض می کرد و مثل یک هم خانه با او زندگی می کرد.....

حالا شما تصور کنید تکامل ربات ها بسرعت در حال پیشرفت است یعنی ربات هایی ساخته خواهند شد که تمام کارهای خانه را به نحو احسن انجام می دهند برای ادمهای تنها در خانه همدم خواهند بود به درد و دل های انها گوش می دهند و متناسب با حرفهای انها جواب می دهند و در صورت پیشرفت بیشتر به مدد هوش مصنوعی خواهند توانست احساس هم پیدا کنند و یا لااقل این تصور را القا کنند که می توانند ادمها را درک کنند حتی در ان مورد مرد ژاپنی گفته می شود ربات های شبیه عروسک ساخته می شوند که حتی می توانند شریک جنسی هم باشند! و ظاهرا همین حالا هم در برخی کشورهای پیشرفته چیزی شبیه به این وجود دارد( استغفرالله!)....

حالا شما تصور کنید یک نفر بیاید و یک چنین رباتی که این همه خدمات ارائه می دهد و اینقدر با انسان رابطه دارد و انچنان مایه ارامش انسان است را مثلا خرد کند یا بشکند و یا مثل یک شی با او رفتار کند قطعا واکنش صاحب ربات را بر می انگیزد یعنی ادمها یک حس تعلق نسبت به ان دستگاه پیدا می کنند چیزی شبیه به حس تعلقی که ممکن است نسبت به یک ادم پیدا کنند و بعید نیست در اینده با بالا رفتن تکنولوژی و هوش ربات ها انجمن حمایت از ربات ها هم تشکیل شود!.....

شاید روزی فرا برسد که ادمها مثل زامبی ها فریاد کشان از خانه های فوق پیشرفته و دنیای فوق مدرنشان فرار کنند و به جنگل ها پناه ببرند تمام لباس هایشان در بیاورند و لخت مادر زاد از درخت ها بالا بروند و دو عدد برگ پهن پیدا کنند یک عدد برای استتار قسمت جلو و یک برگ بزرگتر برای قسمت پشت! و بعد که به خوبی عمل استتار انجام شد مثل نیاکان خودشان به غارها پناه ببرند شاید بتوانند ارامشی که دنیای مدرن از انها ربوده را مجددا پیدا کنند....

نظرات 10 + ارسال نظر
سوسن همون سوگل سردرگم سابق چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 13:43

من تبلیغ وعکس اون عروسکهای استغفرالله روخیلی دیدم حتی دوستام می گفتن توفروشگاهی دردبی هم بوده فکرکن کم کم پسری زن نگیره وازاون عروسکابخره

استغفرالله!

م چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 23:13

سلام آقا مهرداد حالتون خوبه؟ دلم برای نوشته هاتون تنگ شده بود
می خواستم بگم یاد فیلم her افتادم دیدم چند نفر دیگه هم اشاره کردن حتما وقت کردید ببینید.
من خودم هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم به یه حیوان به قدری وابسته بشم که در صورت مرگش افسرده گی بگیرم که دقیقا همین چند ماه پیش اتفاق افتاد طفلک مادرم با اون سن و سالش دلش هم نازک تر بود خیلی گریه کرد به سختی تونستم آرومش کنم قبلا وقتی میدیدم کسی سگش رو میبوسه فک میکردم خیلی کار چندشیه اما الان کاملا درک میکنم چون خودمم روزی صد بار پرندمو میبوسیدم حتی پاهاش رو که به نظر خیلیا کثیف میاد . حالا شما فک کنید یه موجودی باهاتون حرف بزنه و هوشمند هم باشه فک کنم من حتما وابسته اش بشم !! فرقی هم نمیکنه ربات باشه.

درود به شما
حاجی مگه کجا بودی که سر نمی زدی!؟
گفته میشه حیوان خانگی برای اعصاب و روان بسیار مفیده بخصوص برای ادمهای تنها که البته من خودم یک چنین عادتی ندارم....

سمانه سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 21:59 http://sdra.persianblog.ir

این تنها به رباتها مربوط نیست این وابستگی انسانها رو نشون می ده.من بارها عکس العملهای شدید عاطفی اطرافیان‌رو نسبت به حیوان خانگیشون در زمان ار دست دادنشون دیدم.
من دقیقا یک انیمیشن کوتاه در همین‌ رابطه دیدم .ارتباط عاطفی یک ربات با یک پیرزن .
ولی تصورش وحشتناکه

درسته.....
گاهی وابستگی داستان پیچیده ایه. ....

سارا... سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 15:17

سلام...

اون هنرپیشه امریکایی که خودکشی کرد اسمش رابین ویلیامز هست و.... فیلمی که یاسمین خانم بهش اشاره کردند ... مرد 200 ساله اسمش هست و تلویزیون هم نشون داده .......

درضمن توصیه میکنم فیلم her را ببینید....

درود به سارا خانم
البته رابین ویلیامز را می شناسم ولی اون فیلم ها رو هنوز ندیدم.....
ممنون از لطفت....

ساکت سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 00:36

درود بر آقا مهرداد
خب من انسان ها رو به ربات ها ترجیح میدم...یعنی در واقع قبلا اینطور نبودم...راضی بودم با ربات باشم اما با انسان ها نباشم...اما حالا نه...
راستی از یه دوستی پرسیدم...اسم فیلم اولی که خانم یاسمین گفتن A.I. Artificial Intelligence محصول سال ۲۰۰۱ هست...اون یکی رو نمیدونم...خودمم ندیدم البته...
سلامت و شاد باشید

درود به ساکت سخنگو!
مثل یک کارشناس سینما ادرس فیلم را دادید که جالب بود
منم فک می کنم در هر صورت ادمها از ربات بهترند....

یاسمین دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 00:30

سلام
من دو تا فیلم با این مضمون دیدم اسم هاشو یادم نیست اما یکیش یک بچه ربات بود که توسط یه خانواده به فرزندی قبول شده بود که بعدا میخاستم از بین ببرنش و ارزوش دیدن دوباره مادرش بود
یکی هم همین بازیگر نقش های ظنز که خودکشی کرد بازی میکرد که یه ربات بود که تقریبا خونه زاد بود و توی خونه پیر شده بود
متاسفانه الزایمر دارم و اسم هیچ کدوم رو یادم نمیاد
علاقه به ربات هم مثل علاقه به عروسک کودکیت یا ماشین اسباب بازیت می تونه باشه توی بچگی همیشه فکر میکردیم اون عروسک ها حرف میزنن و چایی میخورن و مهمونی میرن خوب حالا علاقه ما شاید اونقدر معصومانه نباشه به ربات ها ولی واسه ادمی مثل من که با ماشینش حرف میزنه و میز و صندلی و کامپیوترش اسم داره پس با ربات ها که جواب هم میدن راحتتر ارتباط برقرار میکنه

درود به شما
کامنت جالبی بود
برخی ادمها این استعداد رو دارند که حتی با اجسام هم ارتباط برقرار کنند....

زری شنبه 4 دی 1395 ساعت 18:53

فیلم her را دیده اید؟ خیای عالیه...به بخشی از نوشته هاتون میخوره البته فیلم خیلی قوی ای هست

متاسفانه ندیدم
راستش مدتهاست که فرصت نشده یه فیلم خوب ببینم....

یک نفر شنبه 4 دی 1395 ساعت 13:53

سلام و درود
چه اشکالی دارد از خدمات رباتها و ماشین ها برای کارهای تکراری که تفکری
هم برای انجام دادنشان لازم نیست یا حتی برای کارهایی که برایمان عادت شده از آنها استفاده کنیم؟تعجب نکنید برای بعضی ها،رابطه ی خاص داشتن هم فقط
از روی عادت است یا وابستگی صرف.پس برای افرادی که نمی خواهند شور ،
انرژی و توان و تفکر لازم را برای اموراتشان صرف نمایند گزینه ای بهتر از به
خدمت گرفتن رباتها باقی نمی ماند ...درضمن رفتار و کردار خیلی از به
اصطلاح آدمیان در این روزگار به رفتار رباتها پهلو می زند و گاهی پبشرفته تر!!
هم هست... ماشین واره بودن ... فقط وای به وقتی که عشق بیداد کند و کسی
دستی در شعر داشته باشد و ذوق سرکشی به نوشتن، قلب پر تپشی برای
دوست داشتن، ذات مهربانی برای شفقت ورزیدن ، آبشار عاطفه ای برای همنوع
دوستی بر بلندای وجود داشتن،تصمیم کبرایی در خواستن آدم خوب بودن و...
آن وقت چه مصیبتیست سر کردن با رباتهای ماشینی یا انسان های ربات نما ....
با احترام

درود به شما
به نکته جالب و کلیدی اشاره کردید....
برخی ادمهای دنیای مدرن از ربات ها هم خشک تر و بی عاطفه ترند شاید احساس آدم های ربات نما از ربات ها هم کمتر باشد. ...

عطیه شنبه 4 دی 1395 ساعت 10:21

آدم واقعا نمیدونه از پیشرفت تکنولوژی خوشحال باشه یا بخاطر تبعات این تکنولوژی ناراحت خلاصه ک برای من تقریبا خوشایند نیست. آدم نباید ب خوشیهای مصنوعی و زودگذر دل خوش کنه، چرا که اونهم عادی میشه و بعد از اون پوچی ب سراغ آدم میاد. یکی داشت از فیلمی ک دیده بود برام میگفت. اینکه 1آقایی با 1فروند "مار" رابطه جنسی برقرار میکرده. نمیدونم چطور بگم متعجب شدم ک باورتون بشه. اول ب اون مار بدبخت فکر کردم ک حتما ب خودش گفته این آدمه عایا؟ بعد ب اون مرد فکر میکردم ک بعد از مار سراغ چی میره. ب هر حال ماره هم 1وقتی عادی خواهد شد.
با پاراگراف اخر هم ب شدت موافقم. لایک

دقیقا!
بسیاری از این لذت های مصنوعی که دنیای مدرن به ما داده نهایتا به سرخوردگی و پوچی ختم میشه چون یک بعدی است و نیازهای جانبی را ارضا نمیکنه....
تجاوز به مار!!!.....
خدایا! ما رو زودتر ببر تو بهشت که دیگه طاقت نداریم!

مرمری جمعه 3 دی 1395 ساعت 20:54

زندگی با آدمها ایقدر یکنواخت شده که شاید رباطها ی تنوعی بتونن بدن،،،،،،، الان ما انسانها دچار روزمگی شدیم از منه میان سال گرفته تا جوانانمون، اونایی که تو شهرهای بزرگ زندگی میکنن همیشه خسته ومشغول کار، واونایی که تو شهرای کوچیکن دچا تکرار روزها وبی تنوعی ، نمیدونم شایدم من یا امسال من دچار افسردگی شدیم، منکه از خدا خواستم پیرم نکنه وخونه نشین نشم ، ای کاش آدما میتونستن به کشورای مختلفی سفر کنن وکسب تجربه ، والا گیر کسی هم افتادیم که به غیر محل کارش هیچ جانمیره واقعا زندگی گاهی کسل کنندست،داداش عزیزم قبل اینکه بنویسم حسابی گریه کردم نمیدونم چرا ولی خیلی گریم میومد

مرمری خانم چرا گریه!؟
بعضی وقتها ما ادمها دلمون میگیره و این فقط خاص شما نیست ولی چاره اش زیاد پیچیده نیست یک استکان چای یا یک فنجان قهوه و یک سرگرمی که حالتو بهتر کنه....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.