داستانهای یک فروشگاه
داستانهای یک فروشگاه

داستانهای یک فروشگاه

حس بد!

 

 

چند روز پیش اول صبح با یک نفر بحثم شد! قضیه از این قرار بود که ویزیتورها معمولا وقتی برای سفارش مراجعه می کنند اگر سفارش ندهی فرمی دارند که باید ان را به فروشگاه بدهند و مسئول فروشگاه هم یک مهر در برگه انها می زند که شرکتشان مطمئن شود ایشان برای سفارش مراجعه کرده ولی فروشگاه سفارش نداده است.....من سفارشی نداشتم و مشغول حرف زدن با تلفن بودم که ایشان برای اینکه معطل نشود و زود برود مهر را از روی میز برداشت و خودش برگه اش را مهر کرد و سریع خارج شد  که این کار او  بسیار خطرناک است چون مهر هر موسسه ای هر چند کوچک یک اعتباری دارد مثلا اگر روی یک فاکتور مهر بزند می تواند ادعا کند که ما اجناس ان فاکتور را تحویل گرفته ایم و پولش را نداده ایم و به ان شرکت بدهکار شویم.....خلاصه او را صدا زدیم و بحث بالا گرفت و اعصابمان به هم ریخت.....

تا یکی دو ساعتی  این دعوا روی عملکرد ما تاثیر گذاشت به کسی قول داده بودیم که سفارش بدهیم که به او گفتیم که فعلا وقتش را نداریم باری را مرجوع کردیم چون بر سر مدت چک توافق نکردیم با یکی از همکاران هم سر یک موضوعی تنش ایجاد نمودیم! و با یکی دو نفر هم که زنگ زدند برخورد مناسبی نداشتیم بعد از مدتی با خودم گفتم این حال بدی که از ان دعوا پیدا کردیم چقدر بر محیط ما تاثیر گذاشته حال بنده خوب نیست به درک! این حال بد به چندین نفر انتقال یافته و احتمالا انها هم به دیگران انتقال می دهند.....

یکی از اساتید من در دانشگاه جریان جالبی را تعریف می کرد ایشان می گفت خانه یکی از اساتید برجسته دانشگاه که همکار من بودمورد سرقت واقع شد بطوریکه همه اسباب اثاثیه و طلا و جواهرات و هر چیز گرانقیمتی که در خانه داشت به سرقت رفت و ایشان تلاش زیادی برای پیدا کردن سارق و اموال مسروقه اش انجام داد که تلاشهایش مثمر ثمر واقع نشد و ظاهرا در یکی از اداراتی که برای پیگیری سرقتش مراجعه کرده بود با بی توجهی و توهین مواجه شده بود ایشان می گفت همان ترم ایشان انچنان امتحانی از دانشجویانش گرفت که اکثریت قریب به اتفاق افتادند! تا انجاییکه سرو صدای اعتراض دانشجویان بلند شد یعنی حتی ایشان هم که یک ادم با تحصیلات بالا است سعی کرد حس بدش را به دیگران انتقال دهد حتی کمی بوی انتقام جویی از جامعه از ان به مشام رسید و مشکل انجا عمیق تر می شود که ادمی که حس بدی پیدا می کند و حس بدش انتقال می یابد اگر ادم قدرتمندی باشد چقدر می تواند تاثیر منفی بگذارد یک استاد دانشگاه که با صدها دانشجو در ارتباط است یک مدیر یک قاضی یک معلم که با بچه های مردم سرکار دارد برای همین وقتی در جامعه ای عدالت نباشد وقتی زندگی سخت باشد سطح تنش در ان جامعه بالا می رود بیماریهای روحی روانی افزایش می یابد و خشونت بیشتر می شود چون ادم ها حس منفی شان را به یکدیگر انتقال می دهند.....

نظرات 12 + ارسال نظر
مدادرنگى پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 01:12

من خیلى تو کنترل احساسِ ناخوبم و منتقل نکردنش به محیط،مهارت دارم!
اصولا دردهام رو یا قورت میدم،یا مینویسمشون

خیلی خوبه....
همینکه با انتقال حس نا مطلوب خودمون به دیگران موجب ادم ازار دیگران نشویم کلی هنره که همه کس ندارد....

ساکت چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 20:49

درود بر آقا مهرداد
خیلی خوبه که حواسمون باشه چرا حالمون بدِ و چیکار کنیم که به دیگران انتقالش ندیم...
کسی که تو محیط کار دچار این حس میشه..و خیلی وقت ها نمیشه کاری رو به تاخیر انداخت... چیکار میشه کرد...
ما تو کتابامون خوندیم که قاضی اگه گرسنه یا تشنه هست نباید قضاوت کنه چون روی حکمش تاثیر میزاره حالا شما بقیه داستان رو داشته باش...
توجه تون به این موضوع که حال بد شما به چند نفر دیگه انتقال پیدا میکنه خیلی خوبه...قطعا مدیریتی که دارید، کمکتون میکنه این حساتونم مدیریت کنید...
موفق باشید

درود به ساکت سخنگو
یادم هست جایی خواندم که تحقیقی در یکی از ایالات امریکا انجام شده بود و نتیجه این بود که قضات در اخر هفته به نسبت اول هفته حکم های سبک تری صادر می کنند یعنی حتی اوضاع و احوال قاضی هم در حکم موثر است....

نادیا چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 19:06

خیلی مطلب جالبی بود ،دقیقا ما هم کارمون بیمارستانیه وقتی ذهنیت بد مثلا از راننده تاکسی که صبح ما رو میرسونه و غیره بگیریم ماکه اون مریض رو نمیشناسیم و واسه خودم پیش اومده با پیش زمینه منفی باهاشون برخورد کنم ولی خب برعکسش هم صادقه

اتفاقا کار شما یکی از کارهای حساسه که قطعا باید در مورد همه ادمها و بدون هیچ قضاوتی انجام بشه چون یک انسان بیمار و مصدوم فقط باید بهش کمک بشه بدون اینکه قضاوت کنی که چه جور ادمیه ....

سمانه چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 10:54 http://sdra.persianblog.ir

سلام اقا مهرداد.
این تنشها گاهی تا چند روز در روح و روان ادم باقی می مونه .من در بندر به جهت اینکه همسایه های یک مجمتع 8واحدی باهم فامیل بودن و به هیچ وجه فرهنک اپارتمان نشینی نداشتند و یا سر ظهر یا اواخر شب(1تا 3نیمه شب) شروع به رفت امد وپارتی و دریل کاری و جاروبرقی میکردند .اعتراض کردم و چنان دعوای سختی بین ما درگرفت که به واقع من تایکماه مریض روحی شده بودم .هیج وقت یادم نمیره .
اداره های داغون .ان شاللع مشکلش حل بشه

درود به سمانه خانم
رسیدن به خیر....
همش به فرهنگ بر می گرده البته همیشه به این معنی نیست که انها مشکل دارند شاید بیشتر مربوط به تفاوت های فرهنگی باشه.....
ولی من مطمئنم به تجربه اش می ارزیده ارتباط با ادمهای مختلف به بلوغ ادم کمک می کنه....

ترانه چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 07:48

توی همکارام خیلی آدم ها هستند که از سلام کردن صبح شون می فهمی مثلا دیشب تو خونه دعوا کردن . هیچ وقت اینطور نبودم همیشه ثبات در رفتارم رو توی محیط خارج خونه تا جایی که تونستم حفظ کردم و به لعکس توی خونه هم کسی از رفتارم نمی فهمه که مثلا امروز با کسی حرفم شده . یکی از راههای موثر برای ثبات رفتار به نظرم تعریف کردنه یعنی اگه اون اتفاق یا مشکل یا دعوا رو برای چند نفر تعریف کنم و دردل کنم انگار سبک شدم . برام خیلی موثره و تو کنترل رفتارم بهم کمک می کنه

همانطور که اشاره کردی تعریف از مشکل با دیگران میتونه آدمو سبک کنه ولی این بیشتر در خانمها موثره بسیاری از مردان تمایلی به صحبت در مورد مشکلاتشون با دیگران ندارند....

دختری با اسانس احساس سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 22:12

اینکه خودتون متوجه شدید خودش کلیه به نظر من یکی دیگه از مشکلات کسایی که حس بد رو منتقل میکنن همین متوجه نشدن کارشونه

درسته....
ولی گاهی کنترل برای آدم مشکل میشه ولی باید سعی کرد....

سوسن همون سوگل سردرگم سابق سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 14:27

جسارتاباعرض پوزش من وقتی به خودم نیگامی کنم اکثرناراحتی هاوبحث هام تودوران خاصم بوده وگاهی باخودم فکرمی کنم من که می دونم علتش چیه کاش خودم وبتونم کنترل کنم

همه آدم ها در اوقات و لحظاتی ممکنه حال خوبی نداشته باشند زن و مرد هم نداره......

ماری سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 10:21 http://Maria69.blogfa.com

سلام
سخته واقعا کنترل رفتار ولی مهم این هست که هر کسی متوجه رفتارش باشه و اونا تجزیه و تحلیل کنه
به منم سر بزنید خوشحال میشم

درود به شما
با کامنت شما یاد دوران طلایی وبلاگ نویسی افتادم
در وبلاگ نویسی موفق باشید. ....

عطیه سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 09:21

اثر پروانه همینه دیگه. وقتی توی تاثیرات رفتار و ... ریز میشید، ابعاد خیلی گسترده ای ازشون ب روی شما باز میشه. آدم خیییییییییلی باید مواظب حرف زدن، رفتار و حرکاتش باشه. خیلی عالیه ک شما درک میکنید نباید ناراحتیتونو انتقال بدید.

اثر پروانه مورد خیلی جالبیه که بهش اشاره کردی
حتی رفتارهای به ظاهر کم اهمیت ما هم توی محیط تاثیر میزاره......

سهیلا سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 07:39

من یک مهر ویزیت شد گذاشتم دم دست..خود ویزیتورها هم دیگه جاشو بلدن ..میان مهر می زنن میرن..

مهر همیشه داخل کشو میزم هست ولی چون خودم انجا نشسته بودم روی میز بود و البته گذاشتن مهر روی میز اشتباه بود.....

رهگذر مانند... سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 07:25

عدم عدالت و ازادی اعتقادی باعث نفرت و حبهه گیری اعتقادی میشه...
عدم عدالت اقتصادی...عدم عدالت شغلی و تحصیلی...عدم عدالت جنسی...عدم اعتماد مردمی...

دقیقا
همه این هایی که اشاره کردی باعث ایجاد حس بد در ادمها میشه و گاها این حس به اطرافیان انتقال پیدا می کنه و نتیجه آن یک جامعه عصبی و پر تنش است...

مرمری سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 00:01

خب حق داشتین عصبانی بشین، همین که میدونین نباید به افراد منتقل کنید خوووووووبه

اگه حس بدی هم هست باید اونو کنترل کرد و مانع انتقال آن به محیط و اطرافیان شد که البته گاهی مشکل است....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.